من چند روزه دیگه تولدمه
راستش اصلا فکر نمیکردم تا ۱۸ سالگی زنده بمونم
نمی‌خوام نه به مامانم بگم تولدمه نه به بابام
حس بدی دارم به روز تولد
زندگیم خوب نشد خودم بهتر شدم
یعنی تا تو نگی اونا خودشون نمیدونن فلان روز زاییدنت؟
بدترین تولد عمرم ۱۸ سالگیم بود بد شد رفتار خانوادم
تازه افتادم در سختی های زندگی
البته قبلشم تو بهشت نبودم
ولی از ۱۸ ب بعد قشنگگگگ طمع تلخ همه چی کاملا حس کردم
تولد ۱۸ سالگیم تازه عروس بودم شب مزخرفی بود شوهرم کیک نخرید خودم درست کردم🥺خونه پدرشوهرم بود کادو ک هیچ
ن تبریک ن خوشحال شدن ن عکس گرفتن هیچییی داشتن فیلم میدیدن🥺محلم نزاشتن
الان ۲۱ سالمه از اون زندگی سمی جدا شدم و دوباره ازدواج کردم ماه دیگ عروسیمع خیلی خوشحالم شوهرم بهترینه
انگار خدا برام جبران کرد
۱۸سالگی متفاوته واقعا...ی حس متفاوت ولی من در حال حاضر راضی نیستم از زندگی ک دارم....فک نمیکردم بعد از ۱۸ همچین زندگی داشته باشم...رویام ی چیز دیگ بود🥺🥺
بدشد
تصور دیگه ایی داشتم
قبل ۱۸ سالگی خیلی سخت بود بعدش کم کم بهتر شد
کاملا تغییر کرد با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردیم
صبح بلند شدم رفتم قنادی کیکمو گرفتم عصر رفتم عکاسی عکسامو انداختم شبم کیکو برش زدیم و خوردیم
تولد ۱۸ سالگیمم مث سالای قبل
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
