امروز خیلی دلم برا بابابزرگ ومامان بزرگم تنگ شده بود
بعدش رفتم بهشون سر بزنم
این نکته رو بگم ک بابابزرگم توی بالکن بوده و داشته منو میدیده
امروز زنگ زده به مامانم گفته یه اسپند برا دخترت دود کن
امروز ک اومده بود خونه ما من داشتم میدیدم از اسنپ پیاده شده
گفتم خدایا این دختره کیه
اومده نزدیکتر دیدم چشم و ابرو مشکی سرخ و سفید قد بلند گفتم خوشبحال باباش با این دخترش
اومده بالا دیدم نوه ی منِ افتخار کردم به همچین نوه ای ک دارم
اصن مامانم ک برام تعریف کرد ذوق مرگ شدم
حالم گرفته بود اینو ک شنیدم انرژی گرفتم
درسته بعضی وقتا خیلی با کاراش مارو عذاب میده ولی دوسش دارم 😁