بعد از کلی سختی باهم ازدواج کردیم و کلی سختی کشیدیم که زندگیمون رو بسازیم پنج سال میگذره اوایل خوب بودیم مهم بودم براش الان متوجه شدم خیانت میکنه هرز میپره و همش خونه خالی میگیره🤕😔😭 شرایط جدا شدن ندارم خیلی تو خونه بحث و دعوا راه میندازه همش بهونه گیری میکنه تو خونه خیلی حالم بده دیگه نمیکشم چکارکنم اهل حرف زدن حسابی هم نیستیم چکار کنم به بهونه سر کار میره جاهای دیگه😱😣😫😣من دیگه نای هیچی ندارم مردم دیگه فقط نفس میکشم ولی از درون مردم
حقو ازش میگیرم و جدا میشه
همون ایدز و هپاتیت و زگیلی مونده ازش بگیری
دقیقا چرا پاش موندی؟
جان مادرت فعلا بچه نیارتا بعد
بچه داری؟
سوال داره اینم؟
به نظر من ازش قطع امید کن حرف زدن برای چی؟
کسب که ذاتش خرابه خرابه
درست شدنی نیس
به نظر من تلاش کن برای جدا شدن
حالا که طلاق نمیتونی یا نمیخوای بگیری حتما و قطعا از کاندوم استفاده کن
الان این آدم ارزششو داره که هنوز کنارشی؟!
جات بودم شرایط جداییو مهیا میکردم و تموم.
گرفتم خاهر جان خبر نداری اصلا نمیدونستم چی هست چندماه پیش ازش گرفتم نگو بخاطر همین رابطه ها بوده با کلی دوندگی و دارو از بین بردمش خداروشکر ولی چه زجری کشیدم به روی خودشم نیاورد و ککشم نگوید انگار نه انگار باز دنبال کثافت کاریه الهی سرطان بگیره
وقتی خودت میگی شرایط طلاق ندارم که دیگه چاره ای جز سوختن و ساختن نداری چون تا خودش نخواد عوض نمیشه حالا شما میخوای هر کاری بکن،فقط اینکه باهاش رابطه نداشته باش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
