😔😔😔بیاین لطفا حالم خوب نیس

نظرکرده_خدا

عضویت: 1401/09/24

تعداد پست: 4376

چی بگم خواهر 

فقط اینو میتونم بگم حیفی خودتو ناراحت نکن😘⁦♥️⁩

پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

1402/07/21

|

23:14

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

delneveshteh

عضویت: 1401/08/22

تعداد پست: 389

حسودی میکنی ؟ خوب با هم میرفتید . بهش میگفتی این دفعه میام . ولی یه بار دبگه تنهایی بریم 

1402/07/21

|

23:15

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

افق1394

عضویت: 1399/04/04

تعداد پست: 3848

بچتون رو دیگه چرا نبرد؟

1402/07/21

|

23:15

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

حسودی میکنی ؟ خوب با هم میرفتید . بهش میگفتی این دفعه میام . ولی یه بار دبگه تنهایی بریم 

ن فقط میگم برا بچه کسی ارزش قائل باش ک واس بچت ارزش قائله

، هزار بار این برادر زادشو برده یبارم بردارش بچه مارو ببره 

هر جا میرن تک و تنها با زن و بچش میره اونوقت این میخایم بریم تولد بچم بستنی زنگ میزنه زنداداش بیا بریم، میخایم مثلا بریم گردش زنگ میزنه داداش ما میریم میاین شما هم بیاین هیچی لازم نیس بردارین ما برمیداریم

اونوقت اونا هر جا میرن دوتایی، میرن میگردن با استوری داداشش میفهمه ک اونا رفته بودن گردش 😐 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/07/22

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

بچتون رو دیگه چرا نبرد؟

الکی میگه ن تو سرما میخوری بچه مگه میره از فروشگاه چیزی بخره ،انقدر ب بچه اون برادرش میرسه انگاری از دماغ فیل افتاده 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/07/22

|

01:08

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب