الهی آمین
ولی واقعا باید دلیل اصلیشو فهمید
مثلا داداشِ خودم از بیخ و بن رفیق باز بوده و هست هر چی تلاش می‌کنیم جمع شه بی فایده اس
ب نامزدش میگیم تو درست توو مشتت بگیرش میگه اصلا تاثیری نداره
داداشمم میگه من باید تفریحمو داشته باشم نمیتونم بیرون نزنم یا با دوستام نباشم
من اگر شوهرم را ولش کنم همش ادم میاره خونه ورق بازی
منم از همون اول جلوش وایسادم
جلو اونا بداخلاق و اخمو
یه شب امدند از تو اتاق بیرون نیمدم اونا هم بهشون برخورد و دیگه نیمدند
البته پدر وعمو و پسر عمو ....بودند
اگرم میرفت باهاشون بازی زندگی زهرمارش میشد
خودش بیخیال شد
ببین نمیگم زن نباید درک بشه...درک متقابل باید باشه...
فکر کن خودمو مثال بزنم ...شوهرم چهار صبح میره سرکار با انواع و اقسام آدما روبرو میشه تا شب جون میکنه سگ دو میزنه منم تو خونم آشپزی و کار خونه منتظرم شوهرم بیاد کلی خرید میگم بیاره با خودش هر چی کار میکنه باید خرج شکم بشه تا میرسه اعصاب خرد ..خب من تا از در میاد غر بزنم چرا اینو نخریدی اونو نخریدی میبینم ناراحته منم اخم و تخم کنم غر بزنم نمیشه که ..اینجوری مرد فراری میشه ...هم مرد هم زن باید همو درک کنن ..هر دو کارشون سخته ولی برای پیش بردن زندگی از هر دو طرف گذشت لازمه ...غر بزنی فراری میشه میرن با رفیقاشون چون جمع که میشن باهم از مشکلات میگن و یکم باهم خوش و بش کنن و بخندن روحیشون عوض میشه در نتیجه ترجیح میدن با رفیق خوشبگذرونن تا زن و زندگی...منظورم اینه
جو خونه هر جور باشه کسی که بیرونی شده باشه فایده نداره
شوهر من همیشه بیرونه
حاضره بداخلاقی من را تحمل کنه و بره بیرون
مثل پدرشه فایده نداره
پسزم به شوخی میگفت من قیافه ی بابام یادم رفته یکی بیاد بگه بابای من کیه چه شکلیه اسمش چیه
منم گفتم طلاق قسم خورد بیرون نمیرم و خونه میمونم
۱ روزم رو حرفش نموند
کمتر شد ولی خوب نشد
حالا هم رفته بیرون
نظرتون محترم ولی زن هم درجایگاه مادروهمسرودختریه خانواده مشکلات داره به خدادیدم مردای پرتوقع روهرچه چقدرخانم ملاحظه کنه فکرمیکنه وظیفشه واینکه توفرهنگ غلط ماجاافتاده تامردی مشکل داره زن رومقصرمیدونن
