تاپیکو دیدم دلم تنگ شد برم بهش زنگ بزنم عاشقشم
۲۵ سال اختلاف سنی داریم ولی هر کاری بخواهیم انجام بدیم باهم مشورت میکنیم البته اوایل اینجوری نبود به سن ۲۰ که رسیدم اینجوری شد رابطمون
بله باور کردنی نیست بین تمام ما فقط یکی از بچه هاشو دوست داره .مادرم حدود هفتاد سالشه اما کلا سر جمع یکسال اشپزی کرده اونم اوایل ازدواج.پدرم اشپزی میکنن .هرگز به بچه و نوه اهمیت نمیده .مهربونه اما انگار بلد نیست.چی بگم هرکی یه جوره تمام جلسات مدرسه منو پدرم اومده شاید باور نکنی زمان بلوغ پد بهداشتی منو پدرم بین خریداش میخرید
دیگه سن و سالی ازم گذشته عزیزم😄 انقدر مشغول و درگیرم که فراموش کردم فقط گاهی حسرتش اذیتمون میکنه مثلا وقتی درحال اشپزیم یادم میاد حسرت یه ناهار گرم بعد از مدرسه چقدر اذیتم میکرد یا حسرت نداشتن مادر زمان زایمان و معاینات بارداری چون من استراحت مطلق بودم وقتی میدیدم یکی با مادرشه ناخوداگاه گریه میکردم چه میشه کرد
منظور من از معیارم توی تاپیکم رفتارهایی فراتر از نظر دادن برای مدل مو بود هرچند که منم گفتم شاید توی این موقعیت قرار بگیرم منم ناراحت بشم بالاخره ممکنه هر فرد احساسات مختلفی با رفتارهای دیگران بهش دست بده ، من قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم ولی از سوءبرداشت و حرف شما هم ناراحت شدم البته به دل نمیگیرم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
