2777
2789

۶ سال پیش ازدواج کردم، 

همیشه میومدیم سر بزنیم به مامانم اینا، ولی پیش نیومده بود شب اینجا بخوابم، 


تا امشب که همسرم رفت ماموریت، منم اومدم خونه مامانم. 


قبل ازدواج همیشه به شدت افسرده بودم، نمیتونستم با اجتماع حرف بزنم و گرم بگیرم. 

حالا میفهمم چرا! حالا که بعد مدت ها زندگی قبل ازدواج رو دارم تجربه میکنم.

 پدر مادر سرد و بی روح. فقط تلوزیون اخبار میبینن و کتاب میخونن. نه حرف میزنن نه دور هم شام میخورن.. 


همسرم مرد خونگرم و شادی هست. چه قدر خوشحالم دیگه با مامان بابام زندگی نمیکنم. 


چه قدر زندگی های سرد برای بچه دار شدن خطرناکه. 

حالا من ازدواج کردم پشیمونم چرا قدر خانواده و مهربونی پدر مادرمو نفهمیدم افتادم زیر دست کسی که بهم امرو نهی میکنه کجا برم  چی بپوشم چکار کنم همش زور میگه برعکس منی

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم خانوادم سرد بودن و بی عاطفه همه از عم دور بودیم الان بعد ازدواج منم همش دوس دارم تنها باشم با هی ...

منم اوایل اش همین طور بودم.. تنهایی عادتی بود که بهم یاد داده بودن. چه قدر اجتماعی بودن خوبه. 

اتفاقا خیلی شکر گزارم که خدا من رو صاحب خانواده گرم و  کرده!

منم مثه شما هستم ولی به نوعی دیگه

پدر و مادرم مسن هستن و خانواده ی پرجمعیت 

انقدررررررر مشکلات و مسئله و درگیری داشتیم که باورت نمیشه

پدر و مادرم ۲۴ ساعته درگیر

بعد الان خودم چندساله ازدواج کردم شوهرم بی آزارترین موجود جهانه  

شاید باور نکنی ولی بعد از این همه سال هنوز باور نکردم زندگیمو  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز