گفت داداش و زن داداش رفتن یه بچه از شیرخوارگاه آوردن چند وقته کاراشو انجام دادن و امروز موعد تحویل بوده بچه۴۰ روزشه،عصر رفتم دیدم یه دختر کوچولو چقدر ناز و ملوس بود چقدر دلم گرفت برای بچه مثل اینکه از ده روزگی رها شده و اصلا از جزییات خبر ندارم دلم برای معصومیت اون بچه سوخت،داداشم یه پسر که امسال کنکور داد و یه دختر که کلاس نهمه داره،و این فسقلی هم که ته تغاریشون شده 😍
شاید ناراحت بشی از حرفم . ولی زنو شوهری که دو تا بچه دارن بچه بزرگشون بزرگه و کنکوری . خودشونم سنشون ...
زن داداشم متولد۱۳۶۵ هست،نه ناراحت نشدم گلم من خودم اونقدرررررررررررررررررررر جا خوردم وقتی خواهرم گفت حد نداره،چی بگم گلم داداشم حتما یه فکری کرده ما که تو زندگیشون دخالتی نداریم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
باید به خودم ثابت کنم میتونم.میون اینهمه آرزویی که نیمههای راه رها شد و به سیاهچالهی تاریخ رفت این آخرین آرزوم باید برآورده بشه؛ به هر قیمتی. تلاش میکنم چون به اون فریادِ شادی، از عمق وجودم احتیاج دارم. بخاطر خودم مامان، بچه ها و سیس کوچولو انجامش میدم.این شادیو از خودمون دریغ نمیکنم..... هرگز. /