قضیه اینه که تقریبا بخاطر بعضی رفتارهای جاریم که قبلا باهم خوب بودیم تصمیم گرفتم رابطه رو کم کم کنم
تا جایی که دیگه میدیدمش انگار نمیدیدمش فقط همین...هیچ حرفی چیزی ردو بدل نمیشد
جاریم میشه خواهرزاده مادرشوهرم
که خیلی باهم رابطه صمیمی دارن
طوری شد که به بهانه های کاری بشوهرم زنگ می زد البته واقعاهم منظورش کاری بود ولی انگار میخواست منو بچرزونه
بگه من با شوهرت اوکی ام به تو محل نمیدم
اونم همین طوری شده بود