سلام خانوما
من و جاریم همسایه ایم و ایشون عروس بزرگ خانواده و من عروس کوچیک.
مدتیه متوجه شدم جاریم شبا اصلا خونه نمیاد،ساعت ۹/۱۰شب به خرج خودش اندازه ی ۶/۷نفر غذا میپزه میبره توی یه پارکی که نزدیک خونست برا صاحب پارک و دوستاش. بعضی شبا همونجا پاتوق میکنن البته بقول خودش بعضی وقتا هم که صبح دیر میاد و تا ظهر نمیاد میگه رفتیم فلان امامزاده زیارت،یا فلان مکان تفریحی،یا فلان رود اب بازی،همه رو خودش میگه.
پسرایی که تو پارکن هم همه از خودش کوچیکترن،یکی دوتاش همسن پسرشن ۱۸/۱۹ساله.
پسر کوچیکه خودش ۱۲ سالشه هر جا میره با خودش میبرش،اما پسره هم رفتارش مشکوکه،خیلی شبا خونه نمیاد تا فردا ظهر مامانش میگه پیش حسنِ(صاحب پارک).میگه شبی ۳۰ تومن پسرم کار میکنه پیششون اما دریغ از یه ریال ،یه دو روز با شوهر من رفت سرکار ،مادره از بس جلو خودمون بهش گفت حسن سراغتو میگیره،بیا برو پیشش و از این حرفا نذاشت بمونه.
حتی شده این زنی که شب همش بیداره،صبح بیدار میمونه تا غذای موردعلاقه ی حسن اقا رو اماده کنه،همه رو تو گوشیش جان،عشق،با پسوند ..یم و اینا سیو کرده،ظهرا میره خونه هاشون.تو خونه همش حرف اونا و علایقشونه و .......... .
برادرشوهرم که میشه شوهر این خانم یکم خدامنو ببخشههه شیرین عقله،اینم سرش کلاه میذاره،اوندفعه میگفت ۳ ماه فلانی پیشم نخوابید.