من یکسال و نیم پیش با یه پسری آشنا شدم از زندگی قبلیم ۲ دوتا بچه دارم خلاصه اوایل اصن برام مهم نبود بعد چند ماه دیدم چقدر وابسته اش شدم خب خیلی محبت میکنه مخصوصاکلامی ۲۶ شهریور پارسال ازدواج کردیم ولی موقت تا بیشتر همو بشناسیم هیچی نداشت نه شغل نه پول من تصمیم گرفتم بوتیک بزنیم بوتیک زدم ک یه کاری داشته باشه ولی تمام هزینه هاش با خودم بود الان چند ماهه بوتیک اوضاعش خرابه منم خسته شدم همه پولامو ریختم داخلش گفتم برو سرکار حداقل ی خرجی و اجاره خونه را در بیار اما هیچ تلاشی نکرد و با کمک مشاور تصمیم ب جدایی گرفتیم و فردا صیغه ام تموم میشه من واقعا ناراحتم ک این همه براش همه کار کردم چقدر راحت میخاد جدا بشه حتی نگفت بهم فرصت بده مامانم میگفت این مگه تو را ول میکنه ولی الان خیلی راحت داره میگذره ازم یعنی ب همین راحتی تموم کرد امروز فردا وسایلش میبره از خونه حالا من موندم کلی جنس تو مغازه .مغازه را اون میخاد برداره چون اجاره نامه به اسمشه و چکا اجاره را اون داده حالا من با این لباسها چیکار کنم همشونم جنسای آس و خاص از اونور با دلم ک براش پر پر میزنه بعدم بهم گفت بیا قول بدیم همیشه رفیق بمونیم ولی من میخام بعد جدایی کم محلیش کنم شاید سرش ب سنگ بخوره و برگرده و با شرایطی ک براش میذارم موافقت کنه شایدم بر نگرده اخه خیلی ادعای عاشقی میکرد یعنی همش حرف بود....