تاپیک قبلیم گفتم اومد حموم میگم باشه اشکال نداره....یه بار یه مقنعه داشتم گفت بده بهش دادم خیلی دوسش داشتم یه روز بهش گفتم میدی میخام برم آموزشگاه البته نگفتم مقنعه خودمو بده گفتم یکی بده چون عجله داشتم شال سرم بود بچه هامو برده بودم خونشون..یهو گفت ندارم مقنعه... یهو مادرشوهر گفت مقنعه خودشو بده گفت مامان اونو پاره کردم بابابزرگ فوت کرد اویزون کردم سر در🫤 یه لحظه شوک شدم... الانم مادرشوهر زنگ زده میگه فلانی (خواهر شوهرم)میگه کیف کوچیکتو بده میخام برم مهمونی👀