من دو ماهه که عقد کردم و کم حرفم و درونگرام مدلمه و اصلا ربطی ب خجالت و اینا نداره حرف زدنمم اینجوریه که در حد نیاز حرف میزنم و...الان که دو ماهه عقد کردیم متوجه این شدم که هی دنبال اینه که ی چیزی رو بهم یاد بده یا نمیدونم.....مثلا هی بهم میگه حرف بزن و فلان اخه من چی بگم یا میگه به مامانم نزدیک شو باهاش حرف بزن یا وقتی تو خونشونم بهم میگه بلن شو به مامانم کمک کن ... یا همین امروز میگفت به مامانم بعضی وقتا زنگ بزن باهاش حرف بزن و...و منم شدیدا بهم برمیخوره که مثلا یکی بم بگه فلان کارو بکن یا نکن یعنی منظورم اینه که با خودش بگه این بلد نیس بزا یادش بدم و...اخه من چیکار کنم هنوز دوماه کامل نشده ک عقد کردیم از من همچین انتظاراتی داره ...من چجوری بهش بگم که ناراحت میشم و...؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
حالا ی چیزی میخام بگم.میری اونجا اصلا کار نمیکنی؟اگر میکنی تا چ حد؟ قراره بعداز ازدواج جدا از خانوا ...
کلا ادم ساکتیم حتی تو جمع خونواده خودم...میرم خونشون ظرف باشه میشورم یا این سری مثلا ب گلدونا اب دادم زیاد کار ندارن اخه یا باشه سعی میکنم کمک کنم ...و احتمالا هم خونمون نزدیک هم باشه...