چند وقتی بود خواستم جدا شم بهشونم‌گفته بودم دقیقا زمانی که تصمیمم داشت جدی میشد
تونگو حامله ام و کاری ازم برنمیومد
الان خیلی اذیتم و زیادی حرص میخورم نمیتونم بی تفاوت باشم بچه امم کوچیکه ۹ ماهشه نمیدونم چیکار کنم
فیط مث شمع دارم اب میشم
مشکلتون چیه عزیزم؟
تمام مشکلاتم خانواده شوهرمن
پشت داری؟
چرا مشکلت چی بود دلیل جداییت؟
اهل رفت و امد نیستن احترام حالیشون نی
فرق میذارن
فقط من غریبه ام
خانواده شوهر باهات رفت و آمد ندارن برو صدقه بده و خدا رو شکر کن فقط همین ،
اینا اصلا مشکل حادی نیست شما زندگیتو بکن
چیکار فامیل داری اونا همیشه حرفی برا زدن دارن بهتر که رفت و امد نداری الان کی با خانواده خودش رفت و امد داره که برسه به خانواده شوهر
فقط اگه شما ها مجردین
اول خانواده طرف رو خووووب تحقیق کنید بعد طرفو
خوب اینا رو ول کن با شوهرت چه مشکلی داری ؟
ببین اونا رو کم کم به روال خانواده شوهرت کن،وقتی پدرت رو دعوت نمیکنن تو هم نکن، بیشتر خودت رو مشغول کارای خودت کن تا کمتر بیان و برن ،هرکاری کردن تلافی کن ، مشکل اصلیت اگه ایناس راحت حل میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
