دیشب خیلی خسته بود و خوابش میومد گفتم بیا یه روز بریم بیرون، گفت باشه ولی فعلاخستم بخوابم، منم یهکم غر زدم و گفتم تو همیشه خسته ای ، عصبانی شد گفت برو با یکی که خسته نیست، منم گفتم اوکی بای و از دیشب دیگه حرفی نزدیم، به نظرتون چطور باهاش برخورد کنم
سخت ترین حق الناس این است که به روح دیگران لطمه بزنی (استاد شجاعی)🗣 ای کاش حتی برای بد بودنهایمان هم مرز بگذاریم از آن مرز عبور نکنیم....❣ زن مردم لیلی تو نیست و شوهر مردم هم مجنون تو... اگه شده بدون فقط اسمشونو یدک کشیده و به تو در حد ی سرگرمی نگاه میکنه نه بیشتر...
کاش اون لحظه که خسته بود راجبش حرف نمیزدی میذاشتی سر یه فرصت مناسب با لحن بهتری بهش میگفتی نیخوای واست وقت بذاره
به نظرم باید یه درک متقابل باشه شما خسته بودنشو درک کتی اونم اینو درک کنه که باید واست وقت بذاره
اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر میکنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی میکنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم