دوستان من دوماهه که عقد کردم(دوس پسرم بوده و اینکه مامانش خیلی حساس بود و تاکید میکرد عمر عشقتون۶ماهه از نظر مالی از ما یکم بالاتر هسن من شهرستانی ام اون شهری و مامانش بخاطر همین کامل راضی نبود ولی پسرش اینجوری نیس)
من خیلی نامزدمو دوسش دارم از وقتی عقد کردیم خیلی حالتای ترسناکی دارم،دم غروبا وقتی پیش نامزدمم سردرد عجیبی میگیرم ،بی جهت عصبی میشم و پرخاش میکنم نسبت به نامزدم،چن بار با حالت ترسناک بهش حمله کردم و گفتم ازت متنفرم بدون اینکه حرفی بزنه،همش بیحالم و تو رختخوابم انگیزه هیچی ندارم،نگا چشمای مامانش میکنم میترسم،بختک هروقت میفته روم دو نفرو میبینم ک کنارم نشستن حرف میزنن،یا تو پله ها یکی راه میره،یبارم شیر آب باز بود و صدای ظرفا میومد اما کسی نبود،چن بار هم شنیدم صدای مادرشوهرم میاد که داره با نامزدم حرف میزنه اما ازش ک پرسیدم گفت مامانم خوابه،چندین بار کسی نبوده اما یکی اسممو صدا میزنه
هفته قبل یکی روی در کمد لباسای نامزدم نشسته بود و تا صبح گریه میکردم و نمیدونسم چرا خودم
وقتی ناراحتم دلم خودکشی میخاد همه میگن دعا داری ک اینجوری شدی یبار هم دیدم مامانش داره یه اب دیگ قاطی لیوانم میکنه و اینکه یدونه دعام داخل وسایلامون پیدا شد ولی نوشته هاش رفته بود فقط یکم مشخص بود
پیش روانشناسم رفتم حتی اونم گفت حالتای عیجبی داری چشمام گاهی مردمکش بزرگ میشه
لطفا اگ کسی میدونه چکار کنم بهم بگه تا به زندگیم اسیب نزدم