2777
2789
عنوان

متاهلی باشی اما عاشق ن

| مشاهده متن کامل بحث + 526 بازدید | 37 پست
منم همینو میخام بدونم

من دوتا دوست از دبیرستان دارم که اونقدر زن وشوهر همو دوست دارن حتی دوست ندارن بچه بیارن که فاصله بین شون نیافته

پایه همن تو همه چی هرچی که فکرش و کنی

اون به نظرم عشقه

نمیدونم چرا بعضیا درک نمیکنن و ب مسخره میگیرم برای ادامه ی زندگی با ی نفر ب یه قوت قلب نیازه نمیشه ک ...

 من سنتی ازدواج کردم وبعد عاشق شوهرم شدم ولی انقدر خاطره بد برام ساخت که سرد سرد شدم ،با اینکه شوهرم ادمه خوبیه ولی اصلا واسه هم ساخته نشدیم ودیگه حرف مشترکم با هم نداریم ولی در ظاهر زندگی خوبی داریم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم مجبورم بمونم جایی ندارم کسی ندارم برم بچمم هست هرچندبراش مادرخوبی نیستم چون عصبیم میکنه شوهرم ...


چیکار میکنه؟؟

شوهر من عصبیه و اصلا انتقاد پذیر نیست

بقیه چیزاش خوبه

من نیت جدا شدن ندارم نمیخوام دق بدم خانوادمو

بعدم جدا بشم که چیکار کنم 

بقول تو فقط این جنگ اعصابه نیست اما یه مدل دیگش هست

من وضعم خوبه میدونم جدا شم حتی تو فامیل خواستگار دارم و پشتم حرف خواهند زد اصلا نمیخوام نقل مجلس بشم و حرف بشنوم و حرص بخورم

میخوام زندگیمو درست کنم خیلی دارم تلاش میکنم کلاس میرم بچمو میبرم دارم تلاش میکنم همسرمم برم

کلاسای مدل مشاوره ای

امروز کلی با همسرم حرف زدم هرچند عصبی شد اما حرفامو زدم داشتم منفجر میشدم

من خیلی صبورم خیلی اما دقیقا مثل تو دارم عصبی میشم با بچم

خیلی سعی میکنم خودمو کنترل کنم

شوهرت چه مشکلاتی داره ؟اخلاقش بده؟

من فقط مشکلم اینه که لحنش خوب نیس و عصبی میشه

من عاقلانه ازدواج کردم که بعدا عاقلانه عاشق بشم،اما نشد میدونی همه چی دوطرفه س همسرم ازدواج کرد که ...

پس دوتاتون عاقلانه ازدواج کردین میدونی اونم شانسیه چون در هر صورت تا نری زیر یه سقف اخلاق رفتارای طرف دستت نیست برای من خیلی خونواده همسرم بی فرهنگن خیییلی خودش بواسطه ی شغلش در ظاهر خوبه ولی وقتی سر یه داستانی شخصیتشو لایه برداری میکنم بازم مث خونوادش میشه

عاشق بودن ک هیچ من حتی از ته دل هم دوسش ندادم هرروز و شب صدبار میرم سراغ دخترم و بوسش میکنم و غش و ...

طبیعیه عشق بچه معصوم با کسی که کلی ناملایمات داشتی باهاش فرق داره

انقد رو خودت زوم نکن چرا فک میکنی عشق یه چیز ماورایی و عجیبه

من ازدواجم سنتی بود اما اوایل خیلی علاقه داشتیم بهم بدون هم نمیتونستیم اصلا میخواستم ازش جدا شم غصه م میگرفت حالا اسمشو بذاریم عشق یا وابستگی یا علاقه 

شمام به ارامشت فکر کن واقعا بعد چند سال زندگی کمتر کسی هست متاسفانه که بتونه بگه عاشقم

همه علاقه ست و عادت و ملاحظات زندگی

تازه این ورژن خوبشه

این حس بد رو از خودت دور کن چیز خیلی عجیبی رو از دست ندادی

به ارامش زندگی خودت و همسر و بچت فکر کن



من عاقلانه ازدواج کردم که بعدا عاقلانه عاشق بشم،اما نشد میدونی همه چی دوطرفه س همسرم ازدواج کرد که ...

پس دوتاتون عاقلانه ازدواج کردین میدونی اونم شانسیه چون در هر صورت تا نری زیر یه سقف اخلاق رفتارای طرف دستت نیست برای من خیلی خونواده همسرم بی فرهنگن خیییلی خودش بواسطه ی شغلش در ظاهر خوبه ولی وقتی سر یه داستانی شخصیتشو لایه برداری میکنم بازم مث خونوادش میشه

چیکار میکنه؟؟ شوهر من عصبیه و اصلا انتقاد پذیر نیست بقیه چیزاش خوبه من نیت جدا شدن ندارم نمیخوام ...

کوه مشکله امامیگه من مشکلی ندارم

ببین دراز کشید بلندنمیشه زیرشوجاروبزنم

بمیرم یه لیوان اب نمیده دستم

کلا مشکلم با کارا واخلاقشه

مثلا وپدرم رفت سفرزیارتی منو نبرد پیشش

الان خواهرزادم دستش شکسته گفتم بریم عیادت امروز وفزداکزد الانم سر چیز مسخره جنگ اعصاب درست کرد

باهاش حرف نمیزنم بازم کرم میریزه یه چیزی میگه توهین میکنه منم عصبی میشم

مریض شم دکتر نمیبره

دندونام خردشدن

عفونت دارم نمیبره

بچمم مریضه باید تحت نظرباشه نمیبره

یباربرد دیگه نبرد 

میگه هیچیش نیست ولی خب دوساله یبوست داره خوب نشده قراربود ایندفعه دکتر ازمایش بگیره ازش ولی نبرد

میگم لباس میخوام میگه خودمم ندارم لباسام کهنه شدن

عروسی بشه میگم لباس میگه پول ندارم

نمیبره  منو حتی عروسی داداشم باشه

اگه ببره هم یه کاری میکنه از حلقومت بیاد بیرون

ده دقیقه راهه میگه حال ندارم

برای خودش هرجاباشه میره 

پسرم همش میگه تولدت میخوام اهمیت نداد سه سالشه ها🥺پسرعموش شش سالشه تولدش بود چندروز پیش

میگفت تولدمه امشب بیایین پسرم گفت برای من نمیگیرن🥺🥺نبردیشن گفتم دلش نخواد

بخداخیلییه بدیهاش

خوبیش هم اینه اگه اگه ازش چیزی نخوای واونم هر وقت چیزی خواست فراهم باشه خوبه

ولی من خسته شدم

دیگه نمیکشم 

امروز کلی بحث کردیم فوشش دادم

نمیتونم خودمو کنترل کنم

حتی بچمو زدم از لج اون

خدامنو ببخشه الهی دستم بشکنه

شباخواب ندارم ساعت دوازده یایک میخوابم پنج بیدارم تا روز بعد

همش عذاب وجدان دارم

سراینکه بچم اذیته

خوب تربیت نشد

همش شاهد بحث ماست

میگفت چراناراحتی مگه بابا چیکارکرد 🥺

آقا نیستم هی نگین مردی  😐   💙یه اس اسی ام  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ               (یک طرفه بودن میتونه همه چیو خراب کنه از جاده بگیر تا احساسات)                                                                       تـــــو ماه من بودی اما سرت باستاره ها گرم بود.      شاید یروز منم به ارامش رسیدم نرسیدمم نرسیدم اصلا  به جهنم بچرخ تابچرخیم 😂 میگن اکثرمردها اولین شاخه گلی رو ک دریافت میکنن سرقبرشونه پس منم مرد محسوب میشم🙂                                    

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز