2777
2789

بب خوابی زده به سرم حرف بزنیم 😅

من خودم یه بار تو ی مرکز خرید داشتم راه میرفتم یه خانم ک مسیحی بود  و میانسال جلومو گرفت گفت خانوم اموزشگاه زبان خوب سراغ دارین برا پسرم میخوام و وقتی معرفی کردم دشتشو ب حالت مسیحیا تکون دادو گفت ب عیسی مسیح میسپارمت 😅و همین اتفاق دقیقا همون ادم در سال بعدش در یک محل متفاوت با همون دیالوگ برام پیش اومد

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تا دلت بخواد زندگیم پر اتفاق سمه ولی نمد چر یادم نمیاد

حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر*.) اگه زندگیتونو دوسدارید خوشیاتونو نگهدارید واسه خودتون همچیتونو نگهدارید واسه خودتون مردم چشم دیدن ندارن بخدا ندارن حتی اونی که ارزوی خوب میکنه مشورت بگیرید اما نزارید کسی دخالت کنه...بجز خدا به هیچی امید نداشته باشید خدا خودش اونموقع همچیزو برای شما اسباب خیر میکنه:)
منم یک زن جلوم سبز شد گفت پسرم معجزه عیسی مسیحه یعنی حضرت عیسی بهم دادتش 😑

😆من بار دوم دیگ ازش ترسیدم فقط گفتم نمیدونم و دویدم

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

یعنی بازم گفت اموزشگاه زبان خوب معرفی کنی

دقیقا ولی این بار من جایی معرفی نکردم ولی حتی وقتی گفتم نمیدونم دوباره دستشو اونجوری کرد و دعا کرد 😅خودم شوک بودم چون محله هاش خیلی فرق داشت

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

یه بار یکی از تهران میره شهرستان عروسی اونجا میره میبینه لباسشو نیاورده برا عروسی شوهرش ماشین یکیو قرض میگیره میره از تهران لباس خانمشو میاره تا اینجا شاید عادیه ولی فاصله تهران تا اون شهرستان۱۲ساعته🙃

من همانم که شبی عشق به تاراجش برد...

یه بار داشتم از جلوی دادگاه رد میشدم میرفتم مدرسه یهو همینجور که راه میرفتم انگار که فاصله م چند سانتی متری زمین باشه و دیدم از اون فاصله بود ولی داشتم راه میرفتم! خودم تعجب کردم یهو وایسام و همه چی عادی مثل قبل!!! خودمم نمیدونم‌چم شد یهو🤣

یه بار دیگه داشتم میرفتم سرکار توی راه یهو انگار که یکی دم گوشم جیغ زد: یاه ینی یطوری که بترسوننت منم سکته کردم برگشتم دیدم هیشکی نیس! تو روز روشن قشنگ سکته زدم🤦و برگام هم ریخت

یه بار یکی از تهران میره شهرستان عروسی اونجا میره میبینه لباسشو نیاورده برا عروسی شوهرش ماشین یکیو ق ...

شاید اگر نمیرفته مجبور بوده پول بده دوباره بخره 😅😅از ترس پول دادن .. ولی اره خب ما فاصله  سه چار ساعتم نمیریم😆

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

یه بار داشتم از جلوی دادگاه رد میشدم میرفتم مدرسه یهو همینجور که راه میرفتم انگار که فاصله م چند سان ...

یا خدا دو بار خوندم تا فهمیدم 😥

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792