اینجوریه ک دلت نمیخواد بلند بشی از جات دلت نمیخواد هیچ کاری بکنی دیگ هیچی خوشحالت نمیکنه دیگ نقطه مثبت تو ذهنت وجود نداره ذهنت پر میشه از خیال های منفی از فکرای مختلفی ک ذره ذره وجودتو میخورن و تو میخوای تلاش کنی درداتو فریاد بکشی ولی نمیتونی فقط به شکل اشک از چشات میاد بیرون دیگ کارایی ک قبلا خوشحالت میکرد برات اهمیت نداره هیچی برات اهمیت نداره آینده برات تاریکه انگیزه زندگی برات از بین میره و چه سخته خودتو ببینی ک وقتی باید از زندگی لذت ببری نشستی یه گوشه و کنترل ذهنت دیگ با خودت نیس کاش فرد افسرده رو بیشتر درک میکردن اطرافیان کارایی ک برای همه راحت ترین کاره برای فرد افسرده یه کوهه سخته کل روز بخوابی و نتونی خودتو کنترل کنی سخته خستگی مداوم داشته باشی و حتی نتونی خودتو تکون بدی کاس بیشتر از طرف جامعه درک میشدیم
افسردگی حاصل فشار های سخت زندگیه
باید درمان کرد با دارو و روانشناس
احساس بی حسی نسبت به هر حسی...
بقیه مسئول تو نیستن ، خودت باید حتما دکتر بری دارو بخوری و روانشناس هم بهت کمک میکنه کنارش
وگرنه روز به روز بدتر میشی
شما افسردگی دارید؟ تا حالا به مشاور مراجعه کردید؟
و افسردگی برا من مساوی بود با فراموش کردن خودم ! هیچی خوشحالم نمیکرد اشتیاقی برا به دست اوردن ندارم و از دست دادن برام عادت شده در قبال خوبی هام بدی و بدی دیدن تو روزمرگیم ب مشکل خوردم و ریشه این افسردگی من به چاقیم میرسه 🫠🥲 منو گوشه گیر کرد و عین خوره افتاد به جون ارزوهام ....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
