2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من ۴ماه پیش خیلی اتفاقی با یه آقا پسری آشنا شدم ترک زبان کارمند یه نهاد دولتی درجه بالا و از خانواده ...

خب حالا خاستگاری و ازدواج یکم عقب بنداز.هرطور شده داداشت زن بده دیگ از این یکی هم راحت شی...شاید داداشت دوست نداره تنها باشه

مامانت این وسط کجاست دقیقاً 

مامانم کلا توی ۲۷سالگی افسردگی گرفت چون خبر مرگ پدرم رو یهو بهش داشتن شوک عصبی بهش دادن چندسالی افسردگی حاد داشت و زیر نظر روانپزشک بود و مادر بزرگمون یعنی مادر مامانم مراقبتمون می‌کرد مادر بزرگم چند سال بعد فوت کرد ، شدیم قوز بالا قوز نه مامان سالمی داشتیم نه کسی که مراقبمون باشه ، فامیل هم داریم ها زیاد هم داریم ولی بخاطر غریبه بورن مامانم هیچکس چشم دیدنمون رو نداشت،الان که همه چیز رواله اومدن باهامون رفت و آمد میکنن، به داداشام میگم یادتون باشه این ها همون هایی بودن که ۳۰سال خانواده ما رو ندیدن ، چطور می تونید بشینید باهاشون بخندید ، ولی نمیفهمن، ولی من میفهمم چون تمام این سالها با خانواده من مثل اشغال رفتار کردن و برادرای عزیزم کمبود محبت و خود کم بینی دارن، و الان دلشون میخواد با باز کردن پای اونا به خونمون بگن اره مارو هم ببینید ماهم بالاخره آدم شدیم، از نظر روانشناسی برادرهای من به یک بیماری مبتلا هستن که اصطلاح دقیقش رو بلد نیستم و برای درمان خودشون باید عقده ها و دیده نشدن های این همه سال ها رو جبران کنن تا بتونن روی روال بشن و تحمل این وضع برای من سخته، رفت و آمد با کسانی که روزی ما درد کشیدم و گرسنه خوابیدیم ولی راحت توی خواب ناز بودن، من اولین بار که فیلم سینمایی ابدویک روز رو دیدم شب بود و خونه پدر شوهرم بودم اینقدر تحمل کردم گربه نکنم توی جمع که از شدت فشار به هق هق افتادم چون زندگی من کپی این فیلم بود.

مامانم کلا توی ۲۷سالگی افسردگی گرفت چون خبر مرگ پدرم رو یهو بهش داشتن شوک عصبی بهش دادن چندسالی افسر ...

آخی بمیرم واست،ازخداامیداورم به حق حضرت زهرا سلام الله علیه آینده خوبی پیش روت باشه وتااخرعمرت خوشبخت ترین دختر روی زمین باشی عزیزم...

عزیز مادرت کجاست حرفی دیگه ازش نزدی

نوشتم توی نظرات ، فقط خیلی افسرده شد ، بعد که مادربزرگم فوت شد بدتر شد ، اومد یکم بهتر شد دایی کوچیکم ۱۸سالش بود رحمت خدا رفت ، باز اومد بعد یه مدت بهتر بشه یکی دیگه از دایی هام کرونا گرفت توی ۳۶سالگی سال ۹۸ با پدر بزرگم جفتشون توی یک هفته رحمت خدا رفتن، کلا خوشی به مامانم نیومده تا میومد یه ذره خوب شه یه اتفاق بد میافتاد، البته بگم من ۳تا دایی نا تنی دارم که دوتاش فوت شده، تو این سالها از هیچ کمکی دریغ نکردن ، اون وام که گفتم داداشام گرفتن به زندگیشون سر سامان دادن همین داییم گرفت واسمون که کرونا گرفت رحمت خدا رفت، دایی در حد توانشان هوامون رو داشتن خداییش ، ولی مامانم الان ۵۶سالشه، بخاطر مشکلات افسردگی و اعصاب کلا نمیشه روش حساب کرد ، مثل یه بچه است فقط لجبازی میکنه و روی مخه همه قشنگ را میره،  درست نبود این اصطلاح رو درباره مامانم بکار ببرم میخوام بگم مامانم کلا داغون شده. چیزی ازش نمونده حتی غذا پختن هم درست حسابی بلد نیست از وقتی اومدم با اینکه با روانم بازی میکنه با کاراش ولی دارم بهش یاد میدم چیکار کنه و چطور باید رفتار کنه،  ناراحت میشه ولی چیکار کنم به هر حال ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست.

قانونی حق نداره دخالت کنه. برو شکایت کن میشینه سر جاش.

ای خدا خسته شدم دلم نمیاد حالا که بعد سال ها زندگی خوبی درست کردیم کار به اونجا بکشه، به سر خودمم زده ولی از عواقبش می ترسم، راستش تهدیدم کرد که اگه بخوای بدون رضایت من زنش بشی میکشم توی خواب، ولی چند ساعت بعد رفت تو اتاقش توی واتساپ برام پیام فرستاد آجی ببخشید میدونم خیلی زورگوهم ولی نگرانتم بهم حق بده ، منم یه قلب و بوس براش فرستادم ولی باز دوشبه شروع کرده به ریاست کردن . دانشگاه نرو تهران، با این پسره ازدواج نکن ، ...

خب حالا خاستگاری و ازدواج یکم عقب بنداز.هرطور شده داداشت زن بده دیگ از این یکی هم راحت شی...شاید داد ...

شاید ، ولی خودم حس میکنم دلش نمیخواد از خودش بهتر تو خانواده باشه،  توی نظرات گفتم خواستگاری هرکسی میریم براش تحقیقات میکنن می‌فهمن قبلا معتاد بوده قبول نمیکنن براش، دخترای خوبی هم باهاش وارد رابطه میشن، ۳تا از دخترایی که رفتیم براش خواستگاری متصدی بانک هایی بودن که توشون حساب داشته، هر سه تا باهاش دوست شدن برای هرسه تا رفتیم خواستگاری تو بازه های زمانی مختلف هرسه ردش کردن بعد تحقیقات، یکی از دخترایی که می‌خواست حسابدار شرکت سایپا بود ، یکیشون معلم زبانش بود ، کلا کیس های خوبی داره منتها بعد تحقیقات خراب میشه .

مامانش تا میدید یکم پسرش داره با دل من را میاد مرتب تحریکش می‌کرد دختره غربتی فلان شده بچم رو ازم گر ...

نه خودم درخواست طلاق دادم، سال ۱۴۰۰ دنبال طلاقم بودم تا چندماه میشه راضی به طلاق شد

شاید ، ولی خودم حس میکنم دلش نمیخواد از خودش بهتر تو خانواده باشه،  توی نظرات گفتم خواستگاری هر ...

خب نیازی ب تحقیقات نیست شما هروقت میرین خاستگاری بگین قبلا اینطوری بوده ولی الان پاک پاک.صادق باشین از زبون خودتون بشنون بهتره تا غریبه

خب نیازی ب تحقیقات نیست شما هروقت میرین خاستگاری بگین قبلا اینطوری بوده ولی الان پاک پاک.صادق باشین ...

والا من هزار بار بهش گفتم اصلا گوش نمیده.  هربارم ضربه اش رو میخوره، خیلی مقدوره و فکر میکنه همه باید بخاطر الانش بخوانش، یه بار به یه دختره گفت میام خواستگاریت ولی نباید پدر مادرت از گذشته من خبر داشته باشن فقط به خودت میگم و نباید به کسی بگی وگرنه از نظر من همه چیز منتفیه، پدر دختره توی تحقیقات فهمید ولی باز قبولش کردن لج افتاد به دختره تو دهن لقی رفتی به پدرت گفتی ، بیچاره دختره چیزی نگفت پدرش خودش فهمیده بود ،ولی اینبار داداشم بهم زد خواستگاری رو، انتظار داره هیچکس گذشته ش رو به روش نیاره ، نمیدونه من و دوتا دیگه ای از برادرم و مادرم تاوان گذشته ی اون رو پس دادیم و مرتب سرکوفتشون رو خوردیم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز