سلام دوستان من قبلاً ی ازدواج ناموفق داشتم و از ازدواج قبلیم ی دختر دارم الان تو ازدواج دومم همسرم خیلی آدم خوبیه خیلی دوسش دارم خیلی ولی اختلاف سنی 26 ساله داریم وضع مالیش هم متوسط ب بالاس و خدا شاهده من فقط بخاطر خودش باهاش ازدواج کردم حتی مهریمم چهارده مثقال طلاس که موقع عقد بخشیدم بهش توی این هفت سال هم بجز لباس و خورد و خوراک چیزی ازش نخواستم ما خودمون دوتایی هیچ مشکلی باهم نداریم ولی بخاطر خانواده من همیشه با من دعوا میکنه سرکوفت میزنه.اینم بگم ما دوتا بچه ایم ولی خانوادم همیشه طرف برادرم بودن همیشه هوای اونو دارن و ازش حساب میبرم همسرم بخاطر این همیشه با من دعوا میکنه بخدا بعضی وقتا شش ماه یکبار میرم خونشون تا این اختلافات پیش نیاد الان دوباره باز دعوامون شده بخاطر اینکه مامانم اینا اومدنی خونمون پسر برادر هم اوردن آنقدر فش داد به خانوادم اصلا هیچی بهش نگفتم آخرشم برگشت گفت که تو بخاطر پولم با من ازدواج کردی طلاقت بدم میری آواره میشی.بخاطر این حرفه الانم سه روزه باهاش حرف نمیزنم بازم منتظره من برم معذرت خواهی کنم چون همیشه موقع دعوا من معذرت خواهی میکنم حتی اگه مقصر اون باشه الان شما بگین چه کنم دارم دیوونه میشم
چیزدیگه ای که الان به ذهنم خطور کرد باتوجه به حرف همسرتون که بخاطرپول بامن ازدواج کردی واینکه دل خوش ...
نه اتفاقا خانوادم راضی به ازدواج نبودن من خودم ازدواج کردم تو این هفت سالم تنها کمکی که کرده بهشون ببار موقع وام گرفتن رفته ضامن شده بعدش همش این از اونا خورده پدرم باغ داره همیشه میره واسه خودش خانواده از اونجا میوه میاره خودشم همیشه بهتریناشو سوا میکنه