دختری دارم که هفت ساله اشه و بسیار باهوش و دارای قدرت تحلیل بالایی است
توی ذهنش وقتی بیست ساله بشه اونموقع بزرگ به حساب میاد و با حساب و کتاب خودش وقتی که اون بیست ساله بشه من و پدرش ۵۲ ساله و ۵۸ ساله میشیم و دیگه میانسال حساب میشیم
با یادآوری این موضوع به شدت غصه میخوره و کلی اشک میریزه
حتی به پیر شدن خودش هم فکر میکنه و به گفته خودش این موضوع خیلی بهش فشار میاره
من به طرق مختلف سعی کردم لذتهای همه مراحل زندگی رو براش توضیح بدم؛ راههای شاد بودن تو هر سنی رو بهش گفتم؛ بهش اطمینان دادم که من و بابا مواظب سلامتیمون هستم؛ حتی محبور شدم بهش قول بدم که پیر نشم اما اون جوابش اینه که اخه دست خودت نیست که پیر نشی.
میگه دوست ندارم صورتت پیر نشه خودت پیر بشی همیشه یه گوشه بشینی ناتوان بشی و با گفتن این کلمات از ته دل گریه میکنه
من در مقابله با این استرس و نگرانی دخترمناتوانم
نمیدونم چیکار کنم که این فکرها اذیتش نکنه
لطفا راهنمایی بفرمایید