2777
2789
عنوان

طلاق با نوزاد؟ تو رو خدا نظر بدین

536 بازدید | 21 پست

شوهرم به شدت بداخلاقه.

مدام دعوا راه میندازه و فحاشی و متلک و کتک.

امشب سر هیچ و پوچ شروع کرد فحاشی ، منم بهش گفتم تو یکبار خیانت کردی من بخشیدم الانم پروو هستی اونم حمله کرد به کتک زدن که نباید خیانت یادآوری کنی بعدم کلی بهم تهمت زد.

بچه ام چندماهشه و مریضه طفلی ترسیده بود و گریه میکرد ، بچه رو بغل کرده بود و منو میزد.

الان میگه اگه طلاق بگیری من از دوری بچه دق میکنم طلاق بگیر اما بچه رو نبر.

منم گفتم حق طلاق دارم میرم بچه ام هم تا هفت سالگی با خودمه.

اما راستش دلم خونه برای بچه ی بیچاره ام ، نمیدونم بمونم برای آینده اش بهتره یا اگه طلاق بگیرم.

از این طرف میترسم به هرحال ۷ تا ۹ سالگی با پدره یا وقتی میبرش نکنه نامادری اذیتش کنه.

از یک طرف میگم وقتی شوهر نامردم جلوی بچه میزنه خب بچه ممکنه از ترس سکته کنه یا روحش آسیب ببینه.

نمیدونم چه حکمتی بود که تو این زندگی نکبت حامله شدم پارسال داشتم جدا میشدم که فهمیدم حامله ام.

الان کار درست جیه ؟؟؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم نمیتونی جلوی کتک زدنش رو بگیری ؟ بزرگتر نداره ؟ 

یک چیزی بگم بهت. بعضی وقت ها از یادآوری یکسری خاطرات آدم شرمنده و عصبی میشه. احتمالا با یادآوری خیانتش همینطور شده 

قشنگ بشین باهاش حرف بزن.

 🇮🇷 پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان. (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)  حضرت محمد ص                                                      (جنگ نبود ، تست حلال و حروم بود)

دقیقا شرایطتو دارم و نمیدونم چه گهی بخورم با این فرق که حق طلاقم ندارم و گفتهدمحاله طلاق بده دست بزن داره فوحش میده جلو بچم میزنه طوریکه امروز بچه رو صدا زد بره پیشش دخترم از ترس رفت اما پیشش گریه شد گفت تو رو خدا میخوام برم پیش مامانم تو اتاق

۱۹سالمه چند ساعت پیش دعوا کردن و کتک کاری کردن کل نوجونی و بچگی با ترس بزرگ شدم یه ترسو بزدلم به مامانم میگم تو از اول دیدی این ،این شکلیه چرا جدا نشدی میگه بخاطر تو 

ولی کاش جدا میشد منو راحت میکرد یه بار جدایی بود و تموم ولی باز تموم میشد میرفت دیگه چقد عذاب اخه 

اینارو میگم که بدونی یا زندگیتونو درست کنید یا تموم کنید نصفه و نیمه بدرد نمیخوره اون کوچولو فقط اذیت میشه

عزیزم تاجایی کە میتونی بخاطر خودت و نوزادت بجنگ برای حفظ زندگیت

آخرین راه ب طلاق فک کن

تمرین کن صبرتو بالاببری

دهن ب دهنش نشو ازراهایی وارد بشو ک اونم بخودش بیادو زندگیتون تغییر کنه

حتما بای مشاور صحبت ومشورت کن

تو عصانیت و ناراحتی تصمیم نگیرید

بچەتون همزمان ب یک مادر دلسوزویک پدر حامی احتیاج دارە تلاش کن همچین شرایطی رو براش مهیاکنی

ولاته که م پـــرم له تو...له جوانی تو...له عیشقی تو... ولاته که م ئاوەیان و ئه ویندار بمینی "ولاتی کورده واری"
عزیزم نمیتونی جلوی کتک زدنش رو بگیری ؟ بزرگتر نداره ؟  یک چیزی بگم بهت. بعضی وقت ها از یادآوری ...

میدونی خانواده ی نامردش اینقدر اوایل زندگی از من بهش بد گفتن که ذهنش خراب کردن.

عاشق من بود خانواده اش ترسیدن که عاشق زنش باشه شروع کردن دو بهم زنی و گند خورد تو رابطه ی ما.

ببین بنظر من آدم اول باید تمام تلاششو بکنه که زندگیشو حفظ کنه طلاق آخرین راهه

ی شب ی غذای خوشمزه ک دوس داره درست کن ب خودت و خونت برس یا حالا هر چی منظور اینه که بزار از نظر روحی روانی آروم باشه بعد بگو بیا بشینیم ی کم حرف بزنیم راجب زندگیمون

بهش بگو تو میخوای با من زندگی کنی؟ تو دوس نداری ک زندگیمون خراب بشه؟ اگه گفت آره من میخوام باهات زندگی کنم و از این حرفا بگو خب پس بیا ی زندگی جدید از نو بسازیم بخاطر بچمون گناه داره...

کلا بشین منطقی باهاش حرف بزن و بگو ک دوسش داری و نمیخوای زندگیت خراب بشه

میدونی خانواده ی نامردش اینقدر اوایل زندگی از من بهش بد گفتن که ذهنش خراب کردن. عاشق من بود خانواده ...

بازم برای طلاق خیلی زود تصمیم نگیر. 

دعوا همیشه هست. بین همه ی زوج ها. فقط همین کتک زدنش رو حد و حدود بزار 

 🇮🇷 پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان. (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)  حضرت محمد ص                                                      (جنگ نبود ، تست حلال و حروم بود)

عزیزم یکی ۲ سال اول ک بچه به دنیا میاد خیلی سخت میگذره چون بین زنو شوهر خیلی فاصله میفته ، منم تو همچین شرایطی بودم الان بچم یک سال و نیمش هست خیلی شرایطمون بهتر شده ، ما هرشب دعوا داشتیم طوری بود ک شوهرم میرفت بعد ۲ هفته میومد خونه ، ولی الان فهمیدم نباید باهاش کل کل کنم برا آرامش خودم و بچم ، به شدت هم عصبی و دنبال دعوا هست ، ولی وقتی میخواد دعوا راه بندازه من با یه لبخند ملیح از پیشش میرم میگم بیخیال

یکم خودت صبورانه برخورد کنی خیلی بهتر میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز