2777
2789

الان بخاطر اینکه این حرفارو بزنم عضو شدم البته یه کاربری داشتم مال سال98 بود که چون وارد نشده بودم انگار تعلیق شد ، اومدم بگم قدر تمام لحظه های مادر بودنت رو بدون چون بچه ها به سرعت بزرگ میشن و وقتی به گذشته فکر می‌کنی بیشتر عذاب می‌کشی که چرا مادر آرومی نبودم ، پسرم دو ماهش بود که خیلی گریه میکرد و اذیت میکرد منم داد میزدم سرش الان می‌خوام بمیرم یاد اون موقع که میفتم. تورو خدا تو مثل من نباش بچه ها گناه دارن ، تازه بچه یک ساله خورده ای که چیزی هنوز نمی‌فهمه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دقیقا من تااومدم براش بنویسم دیدم نوشته قفل شده تاپیکش موند تودلم، اسمش روشه بچه (بچه)! تابزرگتر درست رفتارنکنه نباید توقع رفتترخوب ازبچه، داشت ، بچه خوش قلق داریم بچه بدقلق داریم باید قلق بچت دستت باشه تواسمت مادره ! بچه عین یه سیدی خام میمونه هرچی بدی ظبط میکنه !  باید صبوری ب خرج بدی  بچه بزرگ کردن هیچوخ اسون نبوده

دقیقا من تااومدم براش بنویسم دیدم نوشته قفل شده تاپیکش موند تودلم، اسمش روشه بچه (بچه)! تابزرگتر درس ...

اصن به خاطر رفتارهای خود خانواده اس

غیر از تربیت،رفتارهای توی خانواده خیلی مهمه، اونا میره توی ناخودآگاه بچه

ای کاش مادر آرومی بودم برا پسرم  البته الان خیلی اخلاقی باهاش خوبه ولی دو سال اول انگار هر ...

پسر منم تا چند ماه پدرمو در آورد البته تقصیر اون نبود من سنم کم بود 18سالم بود هنوز خودمو نمیشناختم که پسرم به دنیا اومد مادر شده بودم ولی مادری کردن بلد نبودم خیلی میزدمش خیلی از بچگی تا هفت،هشت سالگی همش میگفتم هیچ وقت به بچه دوم فکر نمیکنم البته تا چهار سالگیش بعدش خواستم چون تنها بود همش میگفت همه خواهر و برادر دارن و من ندارم منم جلو گیری نکردم تا اینکه چند سال گذشت من باردار نشدم دیگه با خودم گفتم من همین یه بچه رو دارم ای کاش هیچ وقت دستم روش بلند نمیشد شب و روزم شد گریه که چرا از سر نادانی میزدمش پسرم دوازده سالش شد خدا یه دختر قشنگ گذاشت تو دلم انگار دنیا رو داد بهم الان چهل وسه روزشه شبا اذیت میکنه ولی میگم عیب نداره میگذره ولی همیشه پشیمانم ای کاش بتونم براش جبران کنم ای دستم میشکست و هیچ وقت نمیزدم




پسر منم تا چند ماه پدرمو در آورد البته تقصیر اون نبود من سنم کم بود 18سالم بود هنوز خودمو نمیشناختم ...

میفهمم چه حالی داری ، ای کاش زندگی این قدر سخت نبود ، منم هر موقع فکر میکنم به داد زدنام می‌خوام بمیرم واسه پسرم

میفهمم چه حالی داری ، ای کاش زندگی این قدر سخت نبود ، منم هر موقع فکر میکنم به داد زدنام می‌خوام بمی ...

آره مثل من ولی گذشته ها گذشته افسوس موند برامون 😔 انشاالله تنشون سالم باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز