امروز عجیب دلم گرفته هیچ دوستی ندارم هیچکسو ندارم باهاش حرف بزنم دلم خیلی گرفته چند ماهیی میشه که عقد کردم با کسی که خودم انتخاب کردم با کلی سختی با کلی جنگو دعوا با خانواده و فامیل تا قبول کردن باهاش ازدواج کنم بعد کلی سختی رسیدیم ولیالان ذوقی ندارم برا هیچی چون
دوستای صمیمم که چند ساله ۱۳ الی ۱۲ سال باهاش بودم
خیلی جویایی حالش بودم و هواشو داشتم شاید دارم قضاوت میکنم ولی از دید خودم
تو هیچ شرایط سختم کنارم نبود هیچوقت ناگفته نماند گردنم نمونه یبار که قبلا یه چیز سختی بهم گذشت ک دلم شکسته بود خیلی داغون بودم هفته اول دلداریم میداد و بعدش یه بحثی شد و رفت قهر کرد و دیگه سراغمو نگرفت من ۱ سالو خورده ایی افسردگی داشتم ولی اون نبود
بعد که الان عقد کردم
خوب بود یهو عوض شد باز بهش زنگ میزدم بهونه میاورد یا گوشی میداد دست خواهر کوچیکش یا جواب میاممو نمیداد (یه دوس پس ر )داشت بهش گفتم حالا این هواتو داره چرا منو جواب نمیدی اخه چند روزه دارم زنگت میزنم پیام میدم خب بگو چرا جوابمو نمیدی حالا این هنوز نگرفتت انقدر تاقچه بالا زدی
بعد یه مدت فقط این پیامو جواب داد بهم گفت حالا ک تو گرفتت چی گیرت اومد
یعنی این همه زنگش زدم اینهمه پیامش دادم جوابمو نمیداد فقط این تیکه رو جواب داد
اخهچرا
خیلی دلم گرفته از اینکه هیچکسو ندارم باهاش حرف بزنم از اینکه هیچ دوستی ندارم
چند روز میش بهش زنگ زدم مسدودمکرده بود از همه جا بهش پیام عادی دادم گفتم خوبی خوابتو دیدم نگرانتم
جوابمو نداد ب اون یکی دوستم زنگ زدم بهش گفتم خوابشو دیدم خوبه گفت حالش خیلی خوبهبهش گفتم خوبه