من ماه نهم بارداریم حدود دو هفته دیگه وقت زایمانمه تو این مدت مادر و خواهر شوهرم حتی یکبار بهم زنگ نزدن تبریک بگن یا حالمو بپرسن اوایل بخاطر ویار و تهوع تو رختخواب بودم این اواخرم بخاطر خطر زایمان زودرس اصلا سراغی ازم نگرفتن حالا با این شرایط دیشب خواهرشوهرم پاشده با شوهر و بچه هاش شام اومده خونمون😡
غذا درست نمیکردی
خواهر شوهر مادر شوهر منم همينن
بدون دعوت اومدن؟ چیکار کردی شام پختی؟
چیکار کردی واسشون شام پختی ؟؟
تکون نمیخوردی کلا نمیخوردی میگفتی دلم درد میکنه وای
با شوهرت میرفتی بیمارستان اونام میرفتن خونشون تمام
بهتر
راه باز میکنن شما هم به راحتی کم محلی کنی کم رفت و آمد کنی در نتیجه آرامش داشته باشی
راستش تصمیم گرفتم بعد زایمان ده روز برم بمونم خونه ی مامانم اینا چون میدونم روز اول که بیام خونه مادر و خواهرای شوهرم میخوان پاشن بیان برا شام و قربونی و کباب خوردن مامانمم دست تنهاس خواهر ندارم هم باید به من برسه هم به بچه هم مهمون داری کنه اونام که دست به سیاه و سفید نمیزنن
تو هم میخابیدی پا نمیشدی از بیرون یه چیزی میگرفتین
نمیومدن میگفتی نمیات وحال نمیپرسن
اومدن،میگی کینه دارم چرااومدن
چکارکنن که راضی باشی
منم وضعیتم مشابه شما بود درکت میکنم
اینا چه جونوراییین
به خدا جونمون برا زن داداشم در میره
یه مدت فک میکرد بارداره
نمیذاشتیم دست به سیاه و سفید بزنه
بعدم ک آزمایش داد و منفی بود هم خیلی هواشو داشتیم و می‌گفتیم باید سالم باشی تا بتونی بارداری خوبی داشته باشی
من استراحت مطلقم بلند نشدم از جام شوهرم رفت موند تو آشپزخونه آشپزی کرد خواهرش اصلا بلند نشد یه کمکی بهش بکنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
