2777
2789

برده بودمش کلاس باله ثبت نام کنم یه لحظه غافل شدم ازش اونم رفته بود بیرون

حالا من که نمیدونستم رفته بیرون ساختمون چند طبقه طبقه را گشتم و جیغ و داد میزدم که بچم گم شده

یعنی مردم به معنای واقعی...

مردم جمع شده بودن خانما بهم اب قند میدادن

من فقط میگفتم خداکنه تو ساختمون بلشه و بیرون نرفته باشه که یع موقع بدزدنش😭😭 سر ظهر هم بود ساعت ۲ و نیم

اخه بچم خبلی کوچکخ

تو ساختمون را گشتن نبود همبن که گفتن بیا دوربین را چک کنیم..

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وای خیلی سخته منم یه دختر ۳ ساله دارم همش استرسشو دارم 

لطفا هر جا واستون ارزش قائل نبودن،هرجا بودن یا نبودنتون فرقے نداشت، هر جا حالتون خوب نبود،هر جا حس ڪردین جایے ندارید، چہ تو دل یہ شخص؛ چہ تو یہ رابطہ ے عادی؛ یا اصلا هرجا..!براے خودتون ارزش قائل شید و اونجا رو ترڪ ڪنید بہ قول سعید صاحب علم ڪہ میگه:"هر جا هوا مطابق میلت نشد، برو !فرق تو با درخت ؛ همین پاے رفتن است

یه دفعه گفتن پیدا شده

دو تا کوچه بالاتر رفته بود کنار شیرینی فروشی نشسته بوده یه خانمه خدا خیرش بده برده بودش تو شیرینی فروشی

بعد یکی از باشگاه هایی اونجا دیده بودش بعد دیده که شلوغ بوده جلو ساختمون اومده خبر داده بهمون

یعنی بچم آنقدر ترسیده و منو صدا زده که وقتی منو دید زد زیر گریع

اینو خودش میگفت

یعنی خوبه زودتر به سوهرم نگفتم وگرنه میکشتم

خدا خیلی رحم کرد بهم

خدایا شکرت


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز