2777
2789
عنوان

کسی اینجوری بوده قبل ازدواجش؟

| مشاهده متن کامل بحث + 977 بازدید | 58 پست

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

نمیدونم شاید😬😅 باورت نمیشه اصن با اشک همه ی اینا رو نوشتم😑☹️🤦🏻‍♀️

شاید داغی هنو حالیت نیس چ خبره 😂

اگه دنبال عشق و توجهی، اگه دنبال یه رابطه خوبی......... اول با خودت وارد رابطه عاشقانه شو. خودتو بغل کن، به خودت اهمیت بده، برا خودت کادو بگیر، خودتو سورپرایز کن، خودتو دوست داشته باش ❤️ راز اینه: اول باید خودت عاشق خودت بشی ❤️😊❤️
بزار برات ی داستان واقعی تعریف کنم  یه دختره ای یه پسرو دوست داشت  تا نامزدیشون پیش رفتن ...

ما خیلی رابطه امون طولانی شد

چون شرایط مالیش اوکی نبود

نمیتونست بیاد جلو 

چندین سال بخاطرش صبر کردم

کلی خواستگارای خوب داشتم

با موقعیت های عالی بخاطرش رد کردم

ولی یجایی خیلی خسته شدم 

تحت فشار خانواده میخواستم خواستگارمو قبول کنم

و باهاش کلی بحث کردم و گفتم اگه نمیای جلو این رابطه تمومه 

و گفت شرایطشو ندارم و تمومش کردم 

کلی التماسم کرد 

کسی که همه فکر میکنن مث چوب خشک و هیچ احساسی نداره

کسی که جز خدا به بنده هاش التماس نکرده بود 

منو التماس میکرد که نرم اما ترکش کردم

۳ ماه ترکش کردم اما خودم نتونستم و برگشتم

میدونی چرا برگشتم ؟

دقیقا بخاطر همین فکر که وقتی این آدم توی دل منه

وقتی من به این آدم احساس دارم

چطور میتونم کنار یکی دیگه زندگی کنم؟

 چطور میتونم موقع غم و ناراحتیم بهش فکر نکنم؟ 

چطور میتونم با کسی که ازدواج کردم مقایسه اش نکنم؟ 

به خودم گفتم برگرد و تا آخر عمر حسرتشو به دل خودت نذار....

حتی اگه با بهترین آدمم زندگی کنی حسرت این آدم به دلت میمونه...زندگیت خراب شه با کسی که دوستش داری بهتر از اینه که زندگی خوبتو با حسرت اون خراب کنی

با همه ی این تفکر برگشتم و موندم به پاش

قدرشو میدونم ولی کلا یه حال عجیبی ام و اینکه اون خیلیییی بیشتر از من عاشقه و منو دوست داره برا همین احساس میکنم من خیلی بی ذوق و شوقم🙁

💔
ما خیلی رابطه امون طولانی شد چون شرایط مالیش اوکی نبود نمیتونست بیاد جلو  چندین سال بخاطرش ص ...

آفرین بهت حال کردم 

از زخم‌های گذشته‌تون پرستاری نکنید... واقعا بعضی از اونها (بعضی!) دیگه خوب شده‌اند ولی شما همچنان اصرار دارید اونها را تر و خشک کنید و ازشون نگهداری کنید.
واقعا اگر دلیل محکمی برای پشمونی نباشه نباید ترسید،من دلیلی نداشتم فقط حوصله نداشتم😄 حوصله مراسم‌ها ...

حقیقتا منم اصلا حوصله ی این مسخره بازیا رو ندارم 

به خودشم گفتم بیا منو همینجوری وردار ببر من اصن حال و حوصله ی مراسم و رسم و رسوم و این بساط ها رو ندارم😅

💔
اخه معمولا وقتایی که مشکل جدی تو رابطه وجود داره که طرف میدونه تو ناخوداگاهش که بعدن اذیت جدی میشه ا ...

نه اصلا هیچ مشکلی با هم نداشتیم و نداریم خداروشکر....

آره شاید بخاطر اینکه خیلی طولانی شده این حالی ام نمیدونم

💔
اگر دوستش داری اگر منطقت این ازدواجو تایید میکنه اگر اصولی که میخوای رو داره ممکنه فقط بخاطر ه ...

اوهوم حتما بخاطر استرسه 

چون دوستش دارم و کلا آشنایی و شروع احساسمون منطقی بوده ینی براساس شناخت بوده نه عشق و عاشقی الکی از رو ظاهر و این چیزا

💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز