همسرم خیلی تلاش میکنه اما یه جاهایی خودش بیشتر باعث حال بدم میشه مثلا امروز خانوادم داشتن میگفتن زمانی که همسرم ماموریته میخوان برن مسافرت ک خب من تنها میموندم بعد که اومدیم خونمون اینو همسرم خیلی بزرگ کرد که تو بارداری به فکر من نیستن و خواهر کوچک ترم اولویت خانوادمه و ... منم روحیه م این دوره حساسه خیلی حالم بد شد بخاطر همین الان خییلی زیاد از دست شوهرم عصبانی ام هم با خانوادم باعث شد بحث کنم هم اذیتم کرد در صورتی که میگه فقط نگران بوده تو بارداری تنها بمونم و نیست خاصی نداشته
ببین چند روز پیش با خونوادم طوری بحثم شد که گفتم یعنی بخاطر دو قرون پول من اگه برم خرابکاره بشم هم تعجب نمیکنم حالا محبت هم که بماند . تا اینکه ی کسی رودیدم تو یه فروشگاه کار میکرد ۲۱ سالش بود بعد شیفت صبح و عصر میموند ناهار که مامانش براش درست نمیکرد هییییچ بهش زنگ زده بود شام برامون کباب بخر. بعد همون روز کرایه خونه رو هم خودش داده بود .گفت اصلا دوست ندارم خواستگار بیاد خونمون انقد وضعمون افتضاحه واقعا از خودم خجالت کشیدم من ۳۲ سالمه .
نمیگم مشکل ما کوچیکه چون من با همه وجودم تو رو درک میکنم اما باید خودمون برای خودمون کاری کنیم . ی شغل برای خودت پیدا کن باور کن پول برات زیبایی و همه چی میاره
از اینجور کارا داره
یا مثلا چند روز پیش یه امانتی مال دوستمو میخواستم بدم خییلی گیر داد که زودتر بده همین امروز بده دوستم هم جواب تلفنشو نمیداد هر چی هم میگفتم ول کن ول نمیکرد خیلی عصبانی شدم
در کل مهربونه ولی با این مشکلاتش نمیدونم چکار کنم گاهی اسیب میبینم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
