شب اول انقدر التماسم کرد و به گوه خوردن افتاد فرصت دوباره بهش دادم الان حالم ازش بهم میخوره خیلی بهم بیتفاوت و سرده اصلن بهم توجه نداره نمیاد نازمو بکشه متنفرم ازش کاش همه این اشکایی ک تو این چند روز ریختم میمرد سر قبرش میریختم
دلتنگ چهره ای هستم ک نمیدانم خاک با او چه کرده است ..دلتنگتم داداشم ...