مادربزرگم فقط بابامو داره راه دور زندگی میکنه ولی اونقدر افتاده نیس دیگ پاهاشم درد میکنه حالا
بابام میگه بیاد ی خونه تو حیاط داریم اونجا زندگی کنه یعنی مامانم غذاشو بده...مامانمم راضی نیست. چون یکم بدجنسه هی میره خونه همسایه ها بدگویی میکنه حالا هی مادربزرگم زنگ میزنه میخام بیام و اینحرفا چی بگم؟هر چی هممیگیم خونه اجاره کن ک هر کار دلت خاست تو خونه خودت بکنی میگه نه من افتاده ام باید جمعم کنید