منم گفتم نمیدم مگ بهم قول ندادی خیانت نکنی ..گفت بتوچه هر کاری دلم بخاد میکنم منم کلی کریه کردم با نشت کوبیدم بهش ناخون کشیدم ..
اونم بهم گفت اره دلم میخاد خیانت کنم سیمکارتمو بده چون میترسید ک بزارم رو گوشیمو همه چیو بفهمم ....منم گفتم سیمکارتو انداختم چاه دستشویی
من از خونه میزنم بیرونو چیز میز میشکونم دادو بیداد میکنم تهدید به رفتنم به یه جای دوروو....
من بارها شنیدم مرد خیانت کرده نشسته مرگ بچشو قسم خورده که خیانت نکردم اینا که اصلا زن و بچه حالیشون نیست فقط زیر شکم شون رو دوس دارن🤐
یکی بلایکه
خلاصه انقدر من کتکش زدم اونم منو با کمر بند زد ..انقدر گریه کردم لباس برداشتمو بچهامو بغلم کردم ک برم خونه بابام..ولی تو ده رایی مونده بودم ک اگ بمونم نمیتونم باهاش زندگی کنم اگ برم بابام مریضی قلبی داره چه کنم
بعدش ک خاستم بیام بیرون پسرم رفت باباشو بوسید گفت بابا خدا حافظ وقتی رسیدم دم در دیدم شوهرم اومد به پام افتاد التماسم کرد ک نرو گفت گو خوردم غلط کردم..منم دیدم پسرمم داره التماس میکنه مامان نریم دلم به حال بچم سوخت برگشتم
به نظرم برو یه مدت بمون .تصمیم درست بگیر
اون کثافت منو محکم بغلش کرد گفت نرو اندفعه منو بخاطر بچهام ببخش گفت غلط کردم گوه خوردم کلی هم گریه کرد منم گفتم فقط بخاطر بچهام میممونم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
