من تایم پریودم بود عصبی بودم و دست خودم نبود حرفای بدی بهش زدم به خاطر مشکلاتش با خانوادش بهش گفتم که مامان بابات ازت سیرن من سیر تر سرکوفت بیخود بهش زدم تا حالا حرف جداییو نزده بودم نمیدونم چیشد گفتم خیای وقته به جدایی فکر میکنم رفت شبو نیومد بعدشم پیام دادم بهش که غذا درست کردم بیا حرف بزنیم اومد خونه و ازش معذرت خواهی کردم بهم گفت تو زیادی حقیری برای تحقیر من و رفت نمیدونم دیگه چیکار کنم