ی بار با دختر خالش در حد چت س..ک بوده و عکس ک ایقد قسم خورد گفتم باشه بخشیدم
این دفعه دیدم با یکی دیگ اس
همش حس میکردم سرده ی چیزی داره ازم پنهون میکنه ی بار گوشیش جا گزاشته بود ی اس ام اس دیدم شماره طرفو ذخیر کردم همه شبکه ها اجتماعی گذشتم تا اسمش و بیرون اوردم
ی بار ک خونه نبود ی خط خریده بودم باهاش ب دختره زنگ زدم
بهش گفتم فلانی چ نسبتی داری انگار میفهمید زنشم با پروویی گفت دوست دخترم چهار ساله
گفتم زنشم من گفت زن نداشت ک گفتم حالا ک داره رسمی و قانونی الانم برو ب دوست پسرت زنگ بزن بکو زنت زنگ زد گفت خیلی بی غیرت و پستی
گفتم صبر کن هر وقت کن گفتم زنگ بزن
شوهرم اومد پیام دادم الان زنگش بزن
زنگ زد نگاع گوشیش کرد جواب نداد گفتم چرا رد میدی دوست دخترت ناراحت میشه فک کردی من خرم حس نمی کنم یکی دیگ اومده تو خونم موهاشو دیدم رژ لبشو دید هر بار گفتی تو مشکل داری تو شکاکی الان چی داری بگی دعوا راه انداخت و از خونه زد بیرون وقتی اومد مست مست بود همش میگفت ببخشید نمیتونم تو چشات نگاه کپم غلط کزدم زندگیمو دوست دارم بری خودمو میکشم
دوسش دارم گفتم بخشیدم ولی دلم نبخشیدع هر روز چکظ میکنم دوست ندارم تو خونه تنهاش بزارم میترسم تا پشت کنم کسی بیاد توخونم هر بار قسم میخوره دیگ تو فضا مجازی نمیره همه جا پیشم گوشیش دم دستمع ولی بازم ب خیانتش فکر میکنم حالم از خودشو خونش بهم میخوره