مامانم خیلی زبونش تلخه. تازه که ازدواج کرده بودم هفته ای یکبار میرفتم خونشون. وقتایی که با خواهرام جمع میشیم خونشون معمولا حال نمیکنه. چیزی نمیگه ها ولی چون بچه ها شلوغ میکنن و خونه رو کثیف میکنن انگار ناراحت میشه. الان که بچم کوچیکه تقریبا هرروز میرم اونجا چون خواهرم طبقه پایینشونه. منم میرم پایین با خواهرم اینا. ولی الان یکی دو هفته ست مامانم همش یچیزی میگه ناراحت میشم. غذام رو هم خودم میپزم میبرم. اون روز رفته بودم خونشون غذای پسرمو گرم کنم. گفت بیا غذا بخور گفتم غذا اوردم طبقه پایینه اونم گفت غذا داشتی برای چی اومدی. با یه لحن تندی هم گفت. منم گفتم خونه شما نیومدم که. یا مثلا چند روز پیش سرما خورده بوو داشت سوپ میخورد از غذاش سه قاشق گذاشت دهن پسرم. اونم مریض شد الانم دماغش گرفته نمیتونه بخابه همش بیدار میشه گریه میکنه. همش نیش و کنایه میزنه. میرم خونه خاهرم میاد میشینه دم درشون حرفامونو گوش میده. کافیه یه لباسی چیزی برای خودمون بخریم میگه واسه منم بخرید براش بخریم میگه خوب نیست نمی پوشه.دیروز با خاهرم رفته پشتی سفارش داده دو جفت شده سه تومن بیعانه دادهو... الان اومده میگه نمیخوام بریم پولمونو پس بگیریم. اون موقع که مجرد بودم هم خیلی ناراحتم میکرد. دیگه تصمیم گرفتم نرم خونشون. بچه رو هم بتید یجور دیگه سرگرم کنم. یه عالمه خاهر دارم ولی بازم هیچ جا رو ندارم برم.
چقدتنهاشدیمکهدردامونوتودیوارمجازیمینویسیم:)🌕 دلِمن تنگهبرایهمهروزاییکهرفتن:)). زندگی رو اونقدری جدی نگیر که خندیدن یادت بره🙂❤️🌟 ازادیکلمهزیباییهکهحتیحاضرنیستحروفش بههموصلبشه. من جایی باختم که فک میکردم دارم به آرزوهام میرسم یه روزه خوب میاد:)دیر میفهمی زندگی نکردی و شیش دنگ حواست به چی میشهها بوده❤️🩹 کاربریدست²نفره(دوتادوستِهمسن)
شوهرت خوبه؟ اگه خوبه دیگه ارتباطتو باهاشون کم کن ماه به ماه برو
کاربری دست دو نفره... یه دختر مجرد شاد، با یه خانوم متاهل... خدایا تورا کجا گم کرده ام؟شبیه کودکی که در بازار دست مادرش را رها میکند تا عروسک هارا بنگرد، اما وقتی فهمید مادرش را گم کرده،دیگر تماشای عروسک ها هم برایش لذتی ندارد....خدایا جوری دستمو بگیر و بلندم کن که کتفم از جا دراد..عاشق اهنگای شادمهرم😌عاشق طبیعت و گل و گیاهم😁حامی حیوانات😍عاشق بارون و پاییز💫خدایا خیلی دوست دارم😘امیدوارم هر کسی این امضا رو میخونه به اون خوشحالی که الان نیاز داره برسه🌺نه که دوستت نداشته باشم...نه! فقط میترسم ازت..پیچیده ای! همونقدر که نداشتنت سخته...داشتنتم سخته!همونقدر که بلدی منو بخوندونی... بلدی اشکم رو در بیاری! همونقدر که مهربونی...همونقدرم بی تفاوتی! میدونی آدم نمیتونه کنارت اروم بگیره همون قدر که بلدی امن باشی و اروم ، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره:)
به نظرم هیچ جا خونه خود آدم نمیشه، رفت و امدتو کمتر کن، منو خاهرمم تقریبا اینجوریم فقط همو داریم وتقریبا همه روزارو با همیم با اینکه خونه پدرمم چن کوچه با ما فاصله داره اما زیاد اونجا نمیریم اونجا نه خودمون ن بچه هامون راحت نیستیم من کع بیشتر مواقع جایی نمیرم ولی خاهرم میاد
به نظرم مامانت از دست شما ناراحته تو همش با خواهرتی خوب بشین با مامانت هم گپ بزن ببین خوب میشه شک نکن خیلی بهتر میشه مامانت احتیاج داره که با شما دردو دل کنه