امروز اومد باز بحث رو کش داد
منم گفتم ما نمیتوانیم زندگی کنیم هر چی داریم نصف میکنیم ب سلامت
اومد دست گذاشت رو کمرم گفت ببین این پهلو هاتو
هر مردی دو بار با تو بخوابه دیگه نمیخوادت بدبخت
خیلی بد حرف زد خییلی
من امشب شبکارم بیمارستان
گفت آره تو سیگار نیستی قراره بری ... بدی
بعد گفتم الان زنگ میزنم خوانوادت هامون بیان
یکم هم کتک کاری کردیم در حد ها دادن و ...
صندلی پلاستیکی پسرم گرفت انقد زد تو سرخودش صندلی هزار تیکه شد
بعدشم با چاقو کشید رو رگ دستش
انقد ترسیده بودم نمیدونستم چکار کنم
اومد نشست رو شکمم گلومو گرفت
گفت بخدا میکشمت
اسممو میگفت و میگفت میکشمت
عاشق دادم اونور رفتم تو راه رو اومد دنبالم نداشت سر و صدا کنم
نمیدونم چیکار کنم
نمیدونم
خیلی گیجم
از این زندگی میترسم