از وقتی پسرکوچولوم دنیااومده خوانواده همسرم همش توقع دارم من ازتهران هی برم کرج ک اونا دلتنگن جالب اینجاس توبارداریم راه دور بود بهانشون این بود الان دیگ راه نزدیک شده
بهونه کن هر موقع حس نداری بری.
خب اونا بیان
اگر مامان خودتم بود برات سخت بود ؟
دقیقا شرایط شما رو داشتم
بعد خود مادرشوهرمم ساعت ۱۲ بی خبر میومد خونم ناهار که چی دلتنگ بچه شدم بچه منم رفلاکسی هی گریه جیغ نمیدونستم خونه جمع کنم غذا بپزم اشکم در میومد
خب فکر کنم بهتر از اینه که اونا بیان، چون اونجوری باید مهمونداری هم بکنی. نیمه ی پر لیوانو ببین خواهر😂😂😂
تو هم بگو راه دوره بچه گرمازده میشه
با بچه کوچیک چه بری مهمونی چه مهمون بیاد سخته .بعدم خونه مادرخود آدم رفتن مسلما راحت تر اون بیشتر درک میکن همچنین بیاد آدم راحت‌تر
مادر آدم خونه مادر با خونه مادر همسر خیلی فرق داره.مسلما اگر کسی درست برخورد کنه فرقی نداره خونه کدوم باشه.با بچه کوجیک تو گرما هم‌مسیر تهران کرج سخته خود ادم بزدگم حالشبد میشه .همونجور که میگید عروس دختر نمیشه مادر همسر هم مسلما مادر خود آدم نمیشه.هی این عبارتو برا محاکمه بکار نبرید..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
