باورم نمیشد اونم ولم نمیکرد الانم میدونم با کسی هست خواستم به دختره بگم گفتم ولش کن
اسنک
چرا انقدر درگیرشی ابجی
چرا انقدر درگیرشی ابجی
بیچاره زنش
چون شاغل بوده بچه کوچیک داشتن میرفته اونجا که صبح بچه اذیت نشه زنش اصرار به روبرو شدن داشت حالم بد شد از یادآوریش
بچه ها زنه چندبار مچشو گرفته بودا ولی جدا نمیشد ازش نمیدونم چرا بخاطر بچه بخاطر دوست داشتن یا چون خودش باهاش دوست بود و اصرار کرده بود
وای باران چه مرد خبیثی طفلی زنش
حق داری خیلی بده ادم فریب یه همچین ادمی بخوره
اگه زندگیتون رو دوست دارین خیلى مراقب باشین دوستان ، احترام و محبت حرف اول وو تو زندگى مشترک میزنه .
نمیدونم والا تبنا جون..اصلا وسواس فکری گرفتم
باران زنه دلش به بچه و اون خونه و اسم تو شناسنامه اش خوش بوده
تو مورد خودم مرده کمبود داشت واسه دخترا نقش یه پسر جذاب رو بازی میکرد ولی جلو زنش نمیتونست که چون حرفاش دروغ بود
دروغگو ماهری بوده
باران روب روشد فهمید چی شدالان ک بازباکسیه خداروشکرزدی بیرون
وای باران، داستان تو خوندم،مرده تو فکر رابطه هم نبوده چون گفتی بهت دست نزده ،پس چرا این کارو میکرد????
خیلی و البته لارژ و بذله گو زنش خیلی سرتر بود از تحصیلات شغل شرایط خانوادگی ظاهرشم معمولی خوب بود دلم میخواست یه جورایی ازش حلالیت بگیرم ولی نمیخوام از نو یادش بیاد هرچند زندگیش به گند کشیده شده بعد اون ماجرا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
