یه چن وقت بدون این که بفهمه دوربین بذارین
ببین از این به بعد در اتاق و قفل کن اگه دیدی جایی دیگه رفت پس تو خواب راه میره و دست خودش نیست پسر عمه من متولد ۱۳۵۰ هنوز که هنوزه شبا تو خواب راه میره خودش یادش نمیمونه همسرش متوجه شد درارو قفل کرد از تراس خودشو پرت نکنه پایین
اولین بارمه به یه نامادری میگم حق باشماست
این چه موجود ترسناکیه
پرتش کن بره گم بشه خونه ننه اش ابلیسو
حقش بوده که مادره ولش کرده رفته
نه اصلا نزار باهاشون تنها باشه به شوهرت بگو مادرشو بنشونه سر جاش سر بچه رو پر کرده هم بچه هم شما یا خدای نکرده بچه هاتون اسیب میبینن بشین قشنگ با شوهرت صحبت زنیکه عوض اینکه قدردان باشه چه کارا میکنه از اخرت شون ترسی ندارن
دیگه ببین طرف به کجا رسیده که زندان رو به جون خریده با دوتا بچه
می‌گفت داداشم بغلم میکرد اون حسادت میکرد
به نظر من وقتی ما میدونیم طرف به هر دلیل حساسه نباید عین خودش باشیم که
چی بهمون میرسه که باهاش لج کنیم؟
من فعلاً زن برادر ندارم ولی اگه یه روز داشته باشم اگه بفهمم مثلاً از یه سری رفتار های من خوشش نمیاد دیگه تحریکش نمیکنم که
هر وقت زنش نبود باهاش بگو بخند میکنم هر وقت بود یکم خودداری میکنم نه اینکه پا رو نقطه ضعفش بذارم
من واقعا دلم برای زن داداشه سوخت اون اونجا تو زندانه اینا اینور تولد گرفته بودن گذاشته بودن تو اینستا انصاف نیست واقعاً
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
