یه وقتایی واقعا دلم تنگ میشه.
من ۱۸ سالگی باهاش ازدواج کردم.
همه جوره صادقانه از وجودم براش گذاشتم.
مامانم هم باهام قهر کردو یه جورایی دیگه شوهرم همه چیز بود برام.
ولی اون قدر ندونست.
اما گاهی که یه چیزای عاشقانه ای تو اینترنت یا اینور اونور میبینم، دلم برای اون روزا تنگ میشه.
شوهرم فک میکنه میشه که اون روزا برگرده.
ولی بدجور خراب کرد. تا ابد کوچکترین حسی نمیتونم بهش داشته باشم
چيكار كرده
کاری کرده که قابل جبران نیست؟
مگه چیکار کرده
گذشته شیرین چقدر خوب که آدم روزهای خوبی داره که بهشون فکر کنه و حالشو خوب کنه
منم دیگه هیچ وقت دوسش ندارم
منم همینطور
منم عاشقانه اومدم تو زندگیش
وقتی بهم می‌گفت دوست دارم قند تو دلم آب میکردن
تا اینکه پیاماش با دخترای دیگه را تو گوشیش خوندم ، راست و چپ قربون صدقه و دوست دارم
از اونجا دیگه هیچی واسم مهم نیست ، تبدیل شدم به یه آدم خنثی که نمیتونم دیگه دوسش داشته باشم ، بهش عادت کردم ، شاید هنوزم دوسش دارم ولی عاشقانه نه
۰
چی شده مگه که سرد شدین؟
اگه بچه دارین طبیعیه چون وقتی بچه نداری اوایل ازدواج خوب وقت برای هم بیشتر داری و بیشتر میشه به همسر رسیدگی کرد و عاشق هم بود و وقتی بچه میاد مخصوصا بزرگتر و فهمیده تر میشن نمیشه هر لباسی جلوشون پوشید و دلبری واسه همسر کرد جلوی بچه ها و خلاصه یه جورایی این محبت تقسیم میشه الان من خودم همینجوری هستم اوایل ازدواج به شدددددت با همسرم دلبسته و وابسته بودیم حتی ظرف غذامون مشترک بود الان با دو تا بچه واقعا مثل قبل نمیتونیم باشیم حتی به خاطر بچه کوچیک ترم شبها گریه میکنه نصف شب از اتاق خودمون میام پیشش و دیگه همینجا خوابم میبره علنن من و شوهرم از هم جدا شدیم.. خیلی بده
چقد بده ک ادما انقد میتونن خودشونو از چشمت بندازن
..
