خدا بیامرزشون
اون دختر 16 سالش بوده عروس شده 20 سالشه مستقل شده
فکر کن پر از عقده ست
عقده کلمه بدی نیست هممون یه وقتایی عقده داریم حسرت داریم
اونجا نوشته بود تو طول این چهارسال این خواهر بزرگه با بچه هاش همش خونه پدرشون بودن
فکرشو بکن چهارسال اجباره بخاطر بدبختی بی پولی اینارو تحمل کرده
الان جدا شده اومده دو سیخ کباب تزیین کنه طفلک بازم اینا اومدن خرابش کردن
مشخصه دختره حرصی شده دیگه گفته به درک ناراحتم بشن مهم نیست برام وگرنه این حرکتو نمیکرد
ببین اینا روشونو به هم باز شده دیگه مث مهمون نیستن چهارسال ور دل هم بودن
و اینجا خواهر بزرگه چرا نرفته به بچش بگه عزیزم همش براشما نیست دوتا تیکه لقمه کنه بده که بچه ضعف نکنه بعد بقیشو برداره برا سر سفره؟ چرا این کارو نمیکنه میشینه تا بچش مثل صاحبخونه رفتار کنه؟ مگه جز اینه که اعتقاد دارن خونه داداش خودمونه به اون چه؟
اینارو همه در نظر بگیر
بحث گوشت نبوده مشکل جای دیگه بوده