یه دوره کارمون تو شهرداری بود یعنی این کارمندا زورشون میومد یه ورق کاغذ امضا کنن یعنی لعن و نفرین بود که حوالشون میکردم
فکر کن همسر من بخاطر یه برگ گاز از اون سر شهر میکوبید میومد میگفتن آماده نیست تلفنیم جواب نمیدادن
چندبار خودش از کارش موند اومد دوبار من رفتم
گفتم خدا رو خوش میاد نشستین زیر کولر گازی خون مردمو تو شیشه میکنن خوشتون میاد اذیت کنین مگه مردم بیکارن که اینقدر هزینه کنن بیان برن اونوقت شما یه مهر و امضا رو زورتون میاد
برگه رو آورد امضا کرد داد😐😐😐
خدایی کارمند هر جا شدین درست کار کنین تا اون نونی که میبرین سر سفرتون حلال باشه مردم وقت وپول و اعصایشونو از تو جوب پیدا نکردن🙃🙃
ببخشید زیاد غر زدم یه تاپیک در باره ی شهرداری دیدم یادم افتاد سه سال مارو جون به لب کردن