نامزدی داداشم

پس گل برای کدوم قرار مناسبه؟؟

حب برای روز خاستگاری باید گل خرید دیگه !!! 

خاستگاری ،نامزدی ،بله برون و تمام این مراسمات باید گل برد عزیزم

شنا هم اگه میخوای آرامش داشته باشی و همین اول کار از چشم داداشت نیفتی کاری به کارشون نداشته باش 

خواستگاری که باید گل خرید نفهمیدم چرا گفتی نه 

بقیه خرید ها هم که خود عروس داماد تصمیم میگیرن باز شما چرا دخالت کردی عزیزم 

ولی قسمت عجیب ماجرا صیغه محرمیت تو محضر هست .... چه کاریه؟!

من نشنیدم اصلا 

یه چند ماه نامزد بمونن معاشرت کنن به درد هم خوردن بعد از سالگرد مادرت عقد و عروسی دیگه محضر چیه !

ب جا اینکه کار ب جا باریک برسه که تو بیا من نیام و فلان.از همون اول سکوت میکردی

دقیقا

بنظر من کاری بهشون نداشته باش اونا زن و شوهرم ازهمه دیگه راضیم توام خب داداشت ناراحت میشی ولی درکل بیخیال که اعصاب خودتم راحت باشه

دوماه آشنایی یکم کم نیست؟بعدیعنی چی که فقط بابات و یکی ازخواهرات؟یعنی همین اول کار طرف قید کل دوست و اشناهاشوبزنه چون شماخوشت نمیاد😐

بزار راحت باشن ، با تمام احترام ناراحت نشی ولی دخالت نکن تو زندگیشون ، دادشت خودش میدونه ، دوست داره گل بخره ، می خواد همون نشون که خانم اش پسندیده انتخاب کنه ، گفتین مراسم صیغه است عقد دائم که نیست ، خواستن کوچیک باشه 

خب دوستن باهم راحتن چرا گفتی گل نخرن عزیزم؟  

من خواهر بزرگترم برادرم دوازده ساله ازدواج کرده اونام دوست بودن با اینکه از من حرف شنوی هم داشت اما میگفتن نبایدمیگفته گل بخر و...  خب کدورت پیش می اومد حتی تو انتخاب ارایشگاه عکاس لباس و...  کوچکترین دخالتی نکردیم دوتایی باهم رفتن دنبال خریدا و.. 

ایشوتم تعیین تکلیف کردنش برای مراسم که پدر و یه خواهر بیان زشت بوده اما من دوستانه میگم در این موارد نه بپرس نه درگیر شو خودت رو اذیت کن نگفت از این به بعدم حتی مراسم جدی تر اصلا گلگی نکن وقت هستذواسه جبران تو مراسمت حالا بسته به نوع مراسم خانومش رو نگو این خیای واسه من جواب داده حتی توضیحم نمیدمچرا

خب عزیز من چرا خواهرشوهر بازی در میاری؟

خوب بود😁

اسی ببخشید اونجا تعطیل شد تاپیکت گفتم اینجا بهت بگم

اون آدم مناسبی نیس

دوس پسر خوب باید همه جوره ازش توجه و محبت بباره

حالا نمیخوام بهت پز بدما

میخوام ببینی که با کادوی یه دختر چطوری رفتار باید بکنن

من و همسرم دوست بودیم

چون واسه من تولد می گرفت منم براش میگرفتم و کادو میدادم

و پیرهن مردونه ای که دوس داشتو خریدم براش اون سال

تو سومین سال دوستیمون

بعد که از کافه اومدیم بیرون 

دم در تو کوچه خلوت که رفتیم گف بده بپوشمش ببینم چه شکلی میشم

بعد با کلی بدبختی و استرس این که کسی رد نشه پیرهنشو عوض کرد که من ببینم تنش کرده

یعنی براش مهم بود که خوشحالم کنه

ولی دوس پسر اولم حتی حاضر نشد باهام قرار بذاره که کادوشو ازم بگیره.آخرم بهم خیانت کرد و ولم کرد‌

فرق آدما رو ببین...

هیچ وقت واسه پسری که هواتو نداره وقت نذار و دل نسوزون

وگرنه تهش بهت بدجوری ضربه میزنن