2777
2789
عنوان

شوهرم از بچه داداشم خوشش نمیاد

| مشاهده متن کامل بحث + 865 بازدید | 73 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

فکر کن بچه شش ساله خواهرشوهرت هرروز دوبار میومد میچسبید به شوهرت 

ببین نمیگم رفتار همسرت درست یا بالغانست اما میگم خودتو بذار سرجاش و حسشو درک کن 

میخواد توخونه خودش راحت باشه و حس کنه توجه و تمرکز همسرش به خودش و بچه مشترکتونه 

میدونم منطقی نیست ولی قابل درکه به مادرت بگو یه جوری رفت و امد بچه رو متوقف کنه یا کم کنه تا حساسیت ها کم بشه

کاش میشد از کسانی که مرده اند پرسید:آیا بالاخره رنج پایان یافت؟
خونس یا بعد خانوادم میگن اومد بالاخره یه جوری متوجه میشه اومده

بهش بگو من راضیم میاد تو هم که نیستی، دیگه غر زدنت چیه؟!

به خانوادتم بگو زرتی همه چیو نگن به شوهرت و وقتی شوهرت خونه هست بچه رو نفرستن

با ابله بحث نمیکنم

خداییشم روزی یبار زیاده اما حسم میگه چون بچه خودتونم تو راهه و خانوادت زیاد به برادرزادت اهمیت مید ...

بچم دنیا اومده حالا چند روزشه بچم میگه نزدیک بچم هم نشه به وقت نزنتش میگم حواسم هست میگه نمی‌خوام بیاد و عصبی میشه ... شوهرم آدم بدی نیست میونش با بچه ها هم خوبه الان خواهر این بچه رو دوس داره حتی میگه ببریمش پارک و ... ولی اینو نه میگه چون همش حرف خودشه و رویه زیادی بهش توجه میشه نمیخوامش

مواقعی که همسرت نیست بیاد پیشت ... واقعا تحمل بچه دیگران سخته ...مخصوصا اگه تو مخی هم باشه ... بچه ...

خب چکار کنم روم نمیشه به خانوادم بگم شوهرم راضی نمیشه به بهونه های مختلف هم گفتم نیاد ولی بچس نمی‌دونم چکار کنم هروقت میاد اون روز دعوای و من گریم میگیره اون شب حتی شوهرم ناراحت میشه کل شب میمونه دلداریم میده و میگه نگرانتم نمی‌خوام هی پاشی براش چیزی بیاری هی اینو میخوام اونو می‌خوام دلم نمی‌خواد بیاد اذیت شی موندم چه کنم

بچم دنیا اومده حالا چند روزشه بچم میگه نزدیک بچم هم نشه به وقت نزنتش میگم حواسم هست میگه نمی‌خوام بی ...

بگو تو که سنت چند برابر بچه هست اخلاق و رفتارت اینه با یه بچه لج کردی

بعد میای ایراد از اخلاقیات اون میگیری؟

چقدر حرص دراره شوهرت

یکم سعی کن کمش کنی و کمتر بیاد خونت

اگه بازم به‌کم گیر داد دیگه قشنگ باید رید به همچین ادمی که دنبال بهونست

با ابله بحث نمیکنم

آخی نازی! پس دلیل دلسوزی شمام همینه  به مامانت بگو تایمی که همسرت نیست بفرستش پیش شما بگو فلان ...

میترسم مادرم ناراحت شه بعد شوهرم کل روز سرکار هروقت بیکار سه پیام میده بهم بلد هم نیستم دروغ بگم با مخفی کنم عذاب وجدان میگیرم

بگو تو که سنت چند برابر بچه هست اخلاق و رفتارت اینه با یه بچه لج کردی بعد میای ایراد از اخلاقیات او ...

بدبختی خونم نزدیکه به خانوادم جرعت ندارم برم خونشون تا برم برگشتنی این میخواد بیاد بام ... یا برا چیزی زنگ بزنم مادرم این زودی میگه الان میام

خب چکار کنم روم نمیشه به خانوادم بگم شوهرم راضی نمیشه به بهونه های مختلف هم گفتم نیاد ولی بچس نمی‌دو ...

بگو من از تنها چیزی که اذیتم اینه که تو گیر میدی و دعوا راه میندازی سره چیزای بیخودی

بگو فقط رفتاره توعه الان داره اذیتم میکنه

اگه منو واقعا دوست داری و به فکرمی که اذیت نشم

اینو درک کن که هم برادر زادمه و نمیتونم بگم نیاد و خجالت میکشم و جلو برادرم و مادرم آبرو دارم، تو داری منو تو موقعیت بدی میزاری و فشار روحی زیادی روم میاری

تمومش کن

با ابله بحث نمیکنم

خب چکار کنم روم نمیشه به خانوادم بگم شوهرم راضی نمیشه به بهونه های مختلف هم گفتم نیاد ولی بچس نمی‌دو ...

من تعجب میکنم خودت چطور خسته نشدی ...


به نظرم یه مدت مثلا دو هفته بگو نیاد تا این حساسیت برطرف بشه ..به خانوادت هم نی نی خودت رو بهونه کن ..

والا من الان جای همسر شمام و مرتب دارم غُر میزنم و واقعا خودم ناراحتم که چرا باید نسبت به یه بچه اینقدر حس بد پیدا کنم ...


آخه مسئله فقط اومدنش نیست دردسرش زیاده ،بچه برادر شوهر منم پنج و نیم سالشه ...یه بند حرف میزنه ،توقع داره تلوزیون روی کارتون باشه همش ،همش میگه گرسنمه ،شیطنت های بخصوص خودش رو هم داره ،گوشی میاره با خودش صدای گوشیش رو زیاد میکنه ...

فکر کن همه صداها توی خونه با هم قاطی میشه ...


این چند روز دیگه واقعا صدام در اومده به شوهرم میگم دفعه دیگه بیاد مجبورم مستقیم به مادرش بگم نفرستش ..

آرامش خونه رو گرفته ...

بدبختی خونم نزدیکه به خانوادم جرعت ندارم برم خونشون تا برم برگشتنی این میخواد بیاد بام ... یا برا چی ...

واقعا خیلی خستم بین خانوادم و شوهرم موندم ... چون نزدیکم تاببینتمون میگه منم میام درسته لوسه همه چی برا خودش میخواد ولی این همه شوهرم بهش حساس شده هم ناراحتم می‌کنه نمی‌دونم چکار کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز