سر ظهر داشتم دخترم رو میبردم کلاس
نرسیده به سوپری دیدم یه پسر حدودا ده ساله با یه دختر هفت ساله اینا از سوپری اومدن بیرون
دست پسره دور گردن دختره بود
تا از پیادهرو بیان به طرف پایین من یهو دیدم دست پسره همونجوری که رو شونه ی دختره بود سر خورد و سینه ی دختره که واقعا اونقدر برجستگی نداشت 😔 رو به شکل بدی لمس که چه عرض کنم چنگ زد دختره هم زد زیر خنده
یعنی بی هیچ تردیدی میگم دفعه اول هم نبود
کاملا باقصد بود
بامنظور بود
حریصانه بود
من وارفتم وایسادم همونجا سرجام
از جلوی من رد شدن پیچیدن تو کوچه پایینی
معلوم بود خونهشون باید نزدیک باشه
گفتم برم دنبالشون زنگ خونهشون رو بزنم مادر دختره رو پیدا کنم و احتمال میدم خواهربرادر بودن چون هر دو سبزه بودن و شباهت داشتن
به مادره بگم تروخدا حواست باشه
بچه ها اونجا نبودید
نگید فکر کردی
شاید منظوری نداشته
شاید قلقلک داده
کاملا مطمئنم بامنظور و آگاهی این کار رو کرد
گفتم اینجا تعریف کنم که ششدانگ حواستون باشه به بچهها
قفل میکنمش
فقط گفتم شاید اینجوری یه آگاهی بدم