ولی بچه ها من یادمه بچه بودم داشتیم با مامانم از بازار برمیگشتیم یه موتوری اومد دست زد به پشت مامانم حالا مامانمم چادری (اون موقع من متوجه نشدم که چیکار کرد)
ولی مامانم شروع کرد به دادو بیداد کردن ودویید دنبالش و یه میله ترک مانندی داره پشت موتور همونی گرفت ویکم دنبال موتور کشیده شد وموتوری هم یکم تعادلشو از دست داده بود وسعی داشت دست مامانمو ول کنه وموفقم شد... یادمه گفت اون اقاهه کتکم زد منم زدمش بین خودمن باشه😢
منم به کسی نگفتم اونم دیگه هیچی نگفت🥺
ولی اون یکی دوروز همش درحال گریه بود
وقتایی که یاد اون روز میوفتم عمیقا براش ناراحت میشم که از بیان این موضوع خجالت کشیده بود😔