2777
2789
عنوان

مرگمو از خدا میخام خدایا کجایی چرا نیستت صدامو چرا نمیشنوی

| مشاهده متن کامل بحث + 444 بازدید | 30 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چند شب پیش منم مرگمو خواستم 

ولی ببین 

بچه هامون به ما نیاز دارن

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
بخدا دیگه توان ندارم خیلی خستم خیلییییی

عزمزم اینا نگو ماشالله هنوز جوونی مهم اینکه آدم سلامت باشه بخداااا همه چیز درست میشه باور کن از سر تجربه میگم هیچ کس توی دنیا به اندازه من درد نکشیده باور کن روزای خوشت میرسه انشاالله ی روز میای از خوشیت میگی فقط از خدا بخواه خودش ازم بخواین و صبر کنید بهتون میدم مطمئن باش 

عزمزم اینا نگو ماشالله هنوز جوونی مهم اینکه آدم سلامت باشه بخداااا همه چیز درست میشه باور کن از سر ت ...

هرشب گله منده ازم به دختراش گفتم گفتن باش حرف میزنیم

امشب با یه پیر مرد ۹۰ ساله حرف میزدم 

گفتم رمز موفقیت و سلامتیتون چی بوده 

گفت فکرم رو درگیر کسی نگردم 

نه زن نه بچه نه پول 

تنها تو هشتگرد زندگی میکرد یه خونه ویلایی بزرگ داشت و درامد بالایی داشت 

من خودم چند روزه دارم دق میکنم بخاطر حرف خواهرشوعرم 

باید یاد بگیریم بیخیال باشیم 

چطور پول نه نمیشه که

ببین زنش فوت کرده بود بچه هاشم رفته بودن میتونست غصه بخوره از تنهایش ولی خیلی سرزنده بود 

مال دنیا هم براش اصلا مهم نبود 

میگفت فکرم ازاده هیچ‌وقت خودمو درگیر فکر و خیال نکردم 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792