اطرافیانم کلافه ان
منم پیرم بی نهایت شیطونه واقعا اینجا اومدم را دستشون نیست هر روز ببرنش پارک و بیرون
شوهرمم میاد آخر هفته ها مثلا دیشب اومد امروز صبحش خوب بود برای نگهداری پسرم ولی الان کلا کلافه است و میدونم دست خودش بود همین امشب بر میگشت که دور از منو پسرم باشه
این چیزا کلافه ام کرده
بقیه هم که همراهیمون کردن پیرن و کلافه
از این ماماهای قدیمی ندارین تو شهرتون؟ من دختر عمم برای پا دردش رفته بود پیش یکی شون. میگفت دقیق گفت چهارشنبه شب بچه ت دنیا میاد. چهارشنبه صبح دردام شروع شد شبش دنیا اومد.
کاش میشد من ۳۸ هفته تمام هستم و نمیدونم کی زایمان میکنم .ولی یه سوال چرا رفتی یه شهر دیگه و چرا این همه آدم پشت سرت اومدن یدونه مامانت بود کافی بود دیگه منم دورم از خانواده فعلا نه جایی رفتم نه کسی اومده پیشم یه چند روز دیگه مادرم خواهرم یکیشون میان با این جمعیت تو این روزای گرم نمیشه راحت بود هر وقت دردت بگیره میری بیمارستان این همه ادم لازم نبود!
عزیژم انشالله که زایمان راحت و خوبی داشته باشی
والا من زایمان اولم خیلی زود بود دو ساعت درد کشیدم بعدش پسرم دنیا اومد اون موقع تهران بودم البته الانم بخاطر همین برادر شوهرم و پدرشوهرم اومدن که راننده باشن روزایی که همسرم ازمون دوره مامانم و مادر شوهرمم که این شهرو خوب بلد نیستن که خودشون اسنپ بگیرن یا رانندگی کنن از طرفی هم خودشون اسرار داشتن باشن کنارم و لطف کردن اومدن
این شهر هم امکانات پزشکی و بیمارستانش بهتر از شهر خودم بود دیگه خونه هم اینجا داشتم گفتم بیام اینجا زایمان
از طرفی خونه اینجام بزرگه ۲۳۰ متره و امکانات کامل داره چرا باید بخاطر گرما کسی اذیت بشه توی خونه چهار خوابه که همه اتاقا کولر هست و امکانات کامل؟؟؟
