دکتر دامپزشک هست، ۲۶ سالش، یسالی بود به کلینیکش رفت و آمد داشتم برای خرگوشم، از همون اول معلوم بود کراش داره رومو پیجمو پیدا کرده بود و..
بماند
من خیلی از شخصیت درستش خوشم میاد بسیار مودب باشخصیت و از این لحاظ برام جذاب بود، دوماهی میشه که حسش رو اعتراف کرده، من نمیدونستم چی بگم گفت عجله نیست اشنا شیم تصمیم بگیر بعد یماه دوماه آشنایی اصرار کرد که حتما جواب بدم که میخوام یا نه، شان اجتماعیش و اخلاقش و خانواده تحصیل کرده و درستش باعث شده بود جذبش بشم باباش دکترمامانش معلم خواهرش کانادا، ولی راستش رو بگم حس میکنم آدم زندگی من نیست انگار جای اشتباهی هست نمیدونم چطور بگم قطعه پازل من نیست و از نظر ظاهری برام جذابیت نداره راستش، قیافه خیلی معمولی هیکلش هم لاغره نه مردنی ولی خب هیکلی نیست یعنی و ی سر گردن از من بلند تره، شما اگه جای من بودید چیکار میکردید؟خیلی ذهنم درگیره نمیخوام از طرفی بیخود وقتش رو تلف کنم
خواهش میکنم نظرات مفید بدید اذیت نکنید حتما برام خیلی دغدغه بود که خواستم اینجا هم بیانش کنم
ببخشید طولانی شد
خودمم۲۲ سالمه حقوق خوندم پدر مادرمم تحصیلکرده هستن وضع مادی متوسط به بالا و از نظر ظاهری اینطور بگم که خیلی زیاد سر تر هستم سفید خوش هیکل چشم درشت لب خوش فرم دماغمم فقط عمل، خواستگار هم زیاد دارم، گفتم اینارو بگم بهتر بسنجید