شوهرم و برادر شوهرم سر من بدجور دعواشون شده

بیکارنباش خودتابه خاطراوناناراحت کنی سعی کن رابطتت درحدسلام‌واحترام‌باشه ولی هرچی خونشون نری بهتره‌ازدعواوجروبحث دوری کن اگه سلامتی خودت برات مهمه فرداازاسترس دورازجون دچاربیماری قلبی وافسردگی واعصاب میشی تواگه دستتم‌ توعسل بزنی تودهان خانواده ی شوهربزاری اوناجای تشکرگازمیگیرن پس مثل همسایه باش باهاشون

ببخشید جرا زود ازدواج کردین؟

خب خاهرشوهرت چی گفت؟شما چی گفتی که هولت داد.بهتردیگه از دستشون خلاص میشی

بخدا جدا شو اینا رو جدی بگیر یه روزی بخودت میای میبینی ظرف تحملت پر شده و اینا همچنان گستاخن و تو تحملشونو نداری اونوقت حداقل ده سال از عمرت گذشته و حداقل یه بچه رو دستته ک نمیدونی ب فکر نجات خودت باشی یا نجات بچت،، اومده سرم ک بهت میگم،، تازه خونواده اونا منو واقعا دوست داشتن ولی درکل خانواده نرمالی نبودن

برادر شوهرت حرف زده این وسط😂اوسگله

مقصر نیستی 

هرگز خودتو مقصر ندون

فقط کاش با زبون خودش مسخره اش میکردی 

با شوخی 

به نظر من جدا شو حیف عمر شماست

اوضاع اصلا خوب نیست

عزیزم تا کی تحمل

مگه یکی دوروزه ک بگه راحت شدم😑حالا حالا هاا بااین خوانواده کارداره،،اون خواهر میشه عمه بچش اون برادر میشه عموی بچش و... اگ رفت و امد نکنه باید بمونه تو بیکسی ک خودش یه جور افسردگی میاره بخواد باهاشون برع و بیاد ک دیگه بدتررر

اختلاف سنی با شوهرت بالای 20 سال هست؟؟؟ 

به شوهرت بگو اگه منو بچه نمیبینی و حرف برادرت دروغه چرا مثل بچه ها باهام بازی میکنی 

ای وای

خدافقط کمکت کنه،،  وضعیت مالیش خوبه؟ 

چقدر بد واقعا 

چه حرف زشتی 

.بچه باز چیه 😐 منم ۱۸ ساگی ازدواج کردم اصلا چه ربطی داره 😒

خیلی حرف بی ادبی بود .

تو هم فعلا صبور باش درست میشه 

وای چقد سنت کمه،ببین عزیزم بشین با زبون خوش باشوهرت صحبت کن بگو مگه من کیسه بوکسم که کتکم میزنی،من بهت پناه آوردم من بهت تکیه کردم که مواظبم باشی وازمن حمایت کنی نه مثل یه موجوداضافه منو بندازی زیر مشت ولگد،وقتی خانوادت منو نمیخان من امیدم به تو هست وقتی کتکم میزنی ازت میترسم همه ی وجودم به لرزه میفته وتپش قلب میگیرم آخه مگه من چندسالمه که باید از حالا شبانه روز از ترس کل بدنم بلرزه چراکاری میکنی که روز به روز بیشتر ازت بترسم ،واقعابهش بگو که چقد ازش میترسی تارفتارشو تغییر بده،شوهرت چندسالشه؟

شرایطت هرجی که باشه به خودت وخانوادت ربط داره.نزار بشه نقطه ضعفت.شوهرتم به نظرم دوست داره به جای اینکه بگی بره بادوستاش دعا کن که بیادخونه.اومد غذارو که خوردین بگو میخوام باهم صحبت کنیم بعدهرتصمیمی که توبگیری.من واقعا دوس نداشتم دیشب اون اتفاق بیفته ولی چه کنم که دست ازسرم برنمیداره.من همیشه دوسشون داشتم ولی اونا نمیدونم چرا این طوری میکنن و....ازاین حرفابزن بزار آروم بشه.(امتحان کردم قبلا جواب میده)